چکیده:
زمینه و هدف: این پژوهش به دنبال شناخت وضعیت نشاط اجتماعی در شهر بیرجند و بررسی نقش متغیرهای فردی و اجتماعی در کم و کیف این متغیر است. از آنجائیکه نشاط اجتماعی یکی از اهداف اصلی و غایی همه برنامههای توسعه شهری میباشد، تلاش برای فهم این پدیده و نقش عوامل مختلف در تغییر و بهبود آن میتواند بسترساز ایجاد سرمایه و انسجام اجتماعی و ارتقاء کیفیت زندگی شهروندان باشد. روش و دادهها: این پژوهش در 6 محله از سه گونه متفاوت بافت شهری انجام گردید. روش تحقیق، توصیفی و تحلیلی و جامعه آماری شهروندان بالای 15 سال با حجم نمونه 400 نفر بود. یافتهها: نتایج تحقیق نشان داد که رابطهای معکوس و معنیداری بین متغیر سن و نشاط اجتماعی وجود دارد. تفاوت معنیداری در نشاط اجتماعی زنان و مردان مشاهده نگردید. افراد مجرد نسبت به افراد متأهل و افراد شاغل و محصل نسبت به سایرگروههای شغلی از نشاط اجتماعی بالاتری برخوردارند. بین سه متغیر عدالت اجتماعی، سرمایه اجتماعی و مشارکت اجتماعی با نشاط اجتماعی رابطهای مثبت و معنیدار مشاهده گردید. بحث و نتیجهگیری: برمبنای یافتهها، میتوان گفت که لزوماً برخورداربودن از مسکن مناسب و درآمد بهتر و سکونت در مناطق برخوردار با افرایش نشاط اجتماعی توأم نیست و عوامل متعدد اجتماعی- فرهنگی و مکانی باید مد نظر قرار گیرند. پیام اصلی: با توجه به آنکه مکان و فضا، کانون اصلی تجلی فعالیتهای انسانی میباشد، در کنار توجه به نقش متغیرهای اجتماعی و فردی، توجه به نقش متغیرهای مکانی- فضایی در شکلگیری و تداوم پدیدههای اجتماعی همانند نشاط اجتماعی بسیار ضروری است، چرا که متغیرهای فردی و اجتماعی نیز در موقعیتهای مکانی متفاوت میتوانند اثرات متفاوتی بر نشاط اجتماعی داشته باشند.
Background and Aim: The research aims are to know the status of social vitality (happiness) in Birjand and investigate the role of individual and social factors in this variable. Since social happiness and vitality is one of the main and ultimate goals of all city development programs, understanding this phenomenon and the role of various factors in its improvement can create a context for building capital and social cohesion and improving the quality of life of citizens. Methods and Data: This research was conducted in six neighborhoods with three different types of urban textures. The research method was descriptive and analytical. The statistical population was citizens over 15 years old and the sample included 400 people. Findings: The results showed that there is an inverse relationship between the age variable and social vitality. No significant difference was observed in the social vitality of women and men. Single people had higher social vitality than married people and working and student people had higher social vitality than other occupational groups and there was a significant difference between them. A positive and significant relationship was observed between the three variables of social justice, social capital, and social participation with social vitality. Conclusion: Based on the findings, it can be said that having suitable housing and better income and living in privileged areas are not necessarily related to increasing happiness and social vitality, and many socio-cultural and spatial factors should be considered. Key Message: Considering that place and space define primary manifestation of every human activities, individual and social changes in different locations can influence social happiness. Therefore, it is important to pay attention to the role of spatial variables in the formation and continuity of happiness and social vitality.
خلاصه ماشینی:
هرچند که فيلسوف بزرگي چون سقراط در پنج قرن پيش از ميلاد، شاد زيستن و زندگي با نشاط را به عنوان هـدف اصـلي از ايجـاد شهر بيان نموده است (شمس الديني ،١٣٩٢: ٥٥)، ولي متأسفانه در رويکردهاي کالبد محور نظريه هاي برنامه ريزي شـهري در اوايـل قـرن بيستم (به خصوص در ايران )، موضوع نشاط اجتماعي کمتر مورد توجه قرار گرفت و تصور اين کـه بـا حـل مسـائل کالبـدي ، بسـياري از مشکلات شهرها نيز قابل حل خواهد بود، باعث بي توجهي و مغفول ماندن ابعاد ديگر زيست شهري همچـون کيفيـت زنـدگي ، بهزيسـتي ذهني و ...
بخش عمده اي از پژوهش هاي صورت گرفته تا اواخر دهه ١٩٩٠ عمدتا نشـاط اجتمـاعي را در حـوزه موضوعات صرف اجتماعي و رواني مورد بررسي قرار مي داده اند، مانند پژوهش «گزارش هايي درباره نشاط » از برادبورن و کپلويتز کـه بـر تأثير بيشتر فعاليت ، مشارکت اجتماعي و موقعيت اجتماعي نسبت به عوامل محيطي در افـزايش نشـاط اشـاره داشـت ( & Bradburn ١٩٦٥ ,Caplovits)، پژوهش هاي فيليپس با عنوان «مشارکت اجتماعي و نشاط » و «بررسي رابطه بهداشت رواني و مشارکت اجتماعي با نشاط » (١٩٦٧ ,Philips)، پژوهش لو و آرگايل با عنوان (١٩٩١ ,Argyle &Lu ) «نشاط و مشارکت »، پژوهش کـوپر بـا عنـوان «فعاليت اجتماعي و نشاط » (١٩٩٢ ,Cooper)، کتاب سه جلدي همبسته هاي نشاط از وينهـوون (١٩٩٢ ,Veenhoven) و پـژوهش هالر و هادلر با عنوان «چگونه روابط و ساختار اجتماعي مي توانند شادي و ناشادي توليد کنند» (٢٠٠٦ ,Hadler &Haler ).