چکیده:
زمینه و هدف: افزایش آمار طلاق و متعاقب آن رشد تقاضا برای دریافت خدمات بهزیستی در بین زنان، طی سالهای اخیر، یکی از زمینههای مهم تغییرات اجتماعی در قلمرو خانواده ایرانی بوده است. این پژوهش با هدف فهم تفسیر زنان مطلقه تحت حمایت سازمان بهزیستی از زندگی پس از طلاق انجام گرفته است. روش و دادهها: گردآوری دادهها از طریق مصاحبه عمیق با 14 نفر از زنان مطلقه تحت حمایت سازمان بهزیستی شیراز انجام گرفته است. تحلیل دادهها بر اساس رویکرد استفهامی با استفاده از روش پدیدارشناسی تفسیری صورت گرفته است. یافتهها: یافتهها نشان میدهد شرایط زنان مطلقه از دو تفسیر عمده اثر میپذیرد: تفسیر آنها از موقعیت و شرایط خود و تفسیر جامعه و اطرافیان. مبتنی بر این منابع تفسیری، سه تم اصلی شامل: احساس رهایی، سلطة مضاعف و دلهرة مکرر پس از طلاق، استخراج گردید. زنان در دوران زندگی پس از طلاق همانند دوران زندگی زناشویی، تحت سیطره ارزشهای مردسالارانه قرار دارند و حتی احساس رهایی آنها نیز واجد این ویژگی است. از اینرو، کنترلگری توسط اطرافیان در شئون مختلف زندگی آنها احساس میشود و آنها بهطور مکرر دچار دلهره میشوند. نتیجهگیری: حضور الزامها و ساختارهای فرهنگی و بهویژه ارزشهای مردسالارانه در پساپشت مفاهیم و تمهای منتزع نشان میدهد جهت مدیریت شرایط و کاهش آسیبها لازم است جهتگیریهای پژوهشی به سمت شناخت عمیقتر این ساختارها هدایت شوند. پیام اصلی: فقدان دو مؤلفة مهارتی در میان زنان مطلقه تحت حمایت بهزیستی منجر به تجاربی منفی در آنها شده است: مهارت ارتباطی و حل مسأله؛ و مهارت کسب درآمد مستقل. از اینرو، برنامهریزیهای اجتماعی و فرهنگی در رابطه با این زنان بهتر است در این حوزهها انجام گیرد.
Background and Aim: In recent years the number of divorces and the reference of divorced women to welfare organizations has increased. This research was done to investigate divorced women's interpretation of their post-divorced life. Methods and Data: Required data was gathered through in-depth interviews with 14 divorced women. Data analysis was done based on an abductive research strategy using interpretative phenomenology. Findings: The research findings show that the situation of divorced women is affected by two main interpretations: their own interpretation and the interpretation of society and those around them. Based on these interpretation resources, three main themes were detected: Freedom feeling, double dominatedness and repeated apprehension after divorce. Women are under the control of patriarchal values during their life after divorce, just like during their married life, and even their freedom feeling carries it. Therefore, the others' controls impact the various layers of their life, and they are frequently apprehended. Conclusion: The thematic network shows cultural structures, especially patriarchal values have more effects on the interpretations. So, in order to manage situations and challenges, it is necessary to direct research orientations towards a deeper understanding of them. Key Message: The most important point about these women is the lack of two skills that have led to negative experiences in them: communication and problem-solving skills and independent earning skills. Therefore, it is necessary to plan some programs to empower women for those skills.
خلاصه ماشینی:
شکل ١- فراواني ازدواج و طلاق در ايران ١٣٩٩-١٣٥٨ (منبع : داده هاي مرکز آمار ايران ) شکل ٢- نسبت ازدواج به طلاق در ايران ١٣٩٩-١٣٥٨ (منبع : محاسبات نويسندگان ) 262 تداوم و تغيير اجتماعي / سال اول / شماره دوم / پاييز و زمستان ١٤٠١ براساس اين آمار، طي بيش از چهار دهه در مجموع ٣٣٨١٨٧١ مورد طلاق ثبت شده است کـه حـاکي از اخـتلال مسـتقيم در رونـد عادي زندگي اين تعداد خانوار است .
هرچند گسترش طلاق در کنار تغييرات فرهنگي و اجتماعي در سطح کلان و تعاملات ميان فردي حاکي از تغيير نگرش بـه طـلاق و کاهش برچسب هاي منفي مرتبط با آن است ، ولي شواهد پژوهشي متعدد نشان مي دهد هنوز در بين بسياري از شهروندان ، نگاه بـه افـراد طلاق گرفته عموما حاوي جنبه اي منفي است و حتي به تحقير اين افراد نيز مي انجامد و قريب به اکثريـت نقـاط قـوت و ضـعف افـراد و هويت هاي مختلف شان ، ذيل مطلقه بودن تعريف مي پذيرند و افراد با ورود به دوران پس از طلاق ، برچسبي هويتي دريافت مي کنند.
263 تداوم و تغيير اجتماعي / سال اول / شماره دوم / پاييز و زمستان ١٤٠١ پيشينة تجربي شفيعي نيا و همکاران (١٤٠٠) در بررسي پديدارشناختي طلاق هاي غيرمنتظره به اين نتيجه رسيده اند که تجربة طلاق در زنان بـه معنـاي قرارگيري در چتري از آسيب پذيري هاي فردي ، اجتماعي و بروز پيامدهاي مختلفي است که آنان را به بهره گيري از مکانيسم هاي حفاظتي همانند مذهب ، پنهان کاري و تلاش براي سازگاري با شرايط جديد و کاهش آسيب هاي رواني ، اجتماعي و جنسي سوق مي دهد.