چکیده:
با توجه به اهمیت بی بدیل نقش فرهنگ در توسعه اقتصادی جامعه، که در کشور ما تقریباً و بلکه تحقیقاً جزء حوزه های مغفول است، هدف اصلی این نوشتار، معرفی زمینه های بکر و پرسود تعامل بین رشته ای میان اقتصاد و فرهنگ است. در این راستا با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، به بررسی و گردآوری داده های تجربی در کشور ایالات متحده به عنوان کشور پیشرو در بحث آموزش اقتصاد، پرداخته می شود، تا نقش فرهنگ در توسعه اقتصادی به صورت تجربی برجسته سازی شود. بررسی ها این نوشتار برمبنای تجربیات کشورهای پیشرو، نشان می دهد، بایستی با گذر از نظام آموزشی داده محور و حرکت به سمت نظام آموزشی محصول محور و بر مبنای استانداردهای جغرافیایی، تاریخی و مذهبی هر منطقه، توانایی های ذاتی دانش آموزان را کشف و ایشان را مسأله محور تربیت کرد. ابزارهای اقتصادی و فرهنگی به واسطه برخورداری از ظرفیت های معرفتی و ابزاری غنی می توانند به عنوان دو عنصر موثر در رفتارسازی و توسعه اقتصادی مطرح شوند، بنابراین ،«بهره گیری از ابزارهای فرهنگی به طور خاص آموزش و پروش، در جهت دهی به رفتارهای اقتصادی مردم و در نتیجه توسعه اقتصادی»، بایستی ضرورتِ طراحی الگوی اسلامی ایرانی تعلیم و تربیت اقتصادی در نظام آموزش رسمی کشور دانسته شود.
Economics and Culture have a lot of Epistemological and Instrumental capacities so that they could have very important influence on human behavior and economic development. In this assay we want to introduce a very new approach called cross-disciplinary between economics and culture to attract experts pay much more attention to the important role that culture plays on economic development. In this way first we would discuss that how cultural instruments specially education can affect economic behavior and development and then will use its implications to provide useful guidelines contouring the pattern of economic education for Iran formal education system. To show the big effect of culture on economic development we would study here the experience of America in economic education. We hope could provide useful guidelines that in addition to education are able to use other kinds of cultural instruments in economic development. America is the first country to use economic benchmarks in education system and that’s why we have focused in this case study
خلاصه ماشینی:
از آنجا که اکثر محققاني که در مورد توسعه کشورهاي توسعه نيافته مط العه مي کنند ساکن کشورهاي توسعه يافته هستند، ناگزير با تفاوت هاي کشور زادگاه خود و کشورهاي مورد مط العه A Framework for Teaching the Basic Concepts1 Voluntary National Content Standard in Economics2 شان مواجه مي شوند و اين تفاوت ها هرچه بيشتر باشند، تمايل محققان به تشريح اين تفاوت ها بر حسب فرهنگ (١٩٩٤:٣٣ ,DigMaggio) نيز عميق تر خواهد بود.
اهداف اين مجموعه عبارتست از تأمين محتواي شناختي و مهارتي لازم براي تربيت دانش آموزاني که : 9 نيرويکاري بهره ور 10 شهرونداني مسئوليت پذير مصرف کنندگاني آگاه 11 سپرده گذاران و سرمايه گزاران مدبر 12 افرادي تاثيرگذار در اقتصاد جهاني 13 1 Cultural Economics 2 Economic Culture 3 Cross-disiplinarity Approach 4 Economic Education 5A Framework for Teaching the Basic Concepts,published in1993, 1984, 1977 by the National Council on Economic Education 6Phillip Saunders is professor of economics and director of the Center for Economic Education at Indiana University in Bloomington 7June V.
٤. دلالت هاي کاربردي تجربيات آمريکا براي ط راحي الگوي فرهنگ سازي اقتصادي در نظ ام آموزش رسمي ايران Neoclassical model1 Economic behavior2 بدون شک اگر بخواهيم به علل ناکارآمدي نظ ام اقتصادي کشور در ط ول چند دهه اخير اشاره کنيم به دو دليل عمده عدم برخورداري از نيروي علمي توانمند براي اداره بهينه اوضاع اقتصادي کشور و همچنين فقر فرهنگي موجود در حوزه اقتصاد و مصرف در بين مردم خواهيم رسيد و اين هردو ريشه در نظ ام آموزش و پرورش و رويکرد تعليم و تربيت در کشور دارد .