چکیده:
با وجود افزایش آگاهی و گسترش آموزش عالی زنان و ساختارهای شرعی و حقوقی – قانونی ایجابکننده عاملیت سیاسی آنها در ایران، حضور و عاملیت زنان در عرصه سیاست محدود است و لذا به نظر میرسد زنان جهت ورود به این حوزه با موانعی رو به رو هستند. به این منظور با رویکردی تفسیری - انتقادی و با اتکاء به مفاهیم حساسی همچون درک از نابرابری جنسیتی و تعارض دیگر خواهی و قدرت منبعث از دیدگاههای فمینسیم رادیکال (کیت میلت) و کارول گیلیگان چارچوب مفهومی تدوین شده است. از روش تحلیل مضمون و تکنیک مصاحبه فردی و گروه های کانونی استفاده شد. نمونههای مورد مطالعه در مصاحبه فردی (35 نفر) و مصاحبه گروههای کانونی (4 گروه ) از زنان تهرانی 25 ساله به بالا و دارای مدرک لیسانس و بالاتر بوده اند که با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدهاند. براساس نتایج چهار تم سیاست ورزی هژمونیک مردانه، پنداشت از خلقیات زنانه، عدم امکان سیاست ورزی ناب و استیلای ارزشهای مردانگی هژمونیک استخراج گردید. علاوه بر این نتایج پژوهش حاکی از سه نکته مهم است: 1. در بحث موانع حضور و عاملیت زنان در قلمرو سیاست، نکته حائز اهمیت وجود مانع فرهنگی – تاریخی (انسداد ساختاری جنسیتی) و فقدان الگوی اجتماعی در این زمینه است. 2. در دنیای کنونی یک الگوی هنجاری جهانشمول در مورد میزان عاملیت سیاسی زنان وجود ندارد. 3. ایجاد ممانعت برای حضور زنان در عرصه سیاست و تک جنسیتی شدن این عرصه، یکی از مهمترین دلایل افزایش تقابلهای مخرب در فضای سیاسی و میدان قدرت است.
Despite the increase in awareness and expansion of women's higher education and the religious and legal structures that require their political agency in Iran, the presence and agency of women in politics is limited and therefore it seems that women face obstacles to enter this field. Are facing. Content analysis method and individual interview technique and focus groups were used. The study samples were individual interviews (35 people) and focus group interviews (4 groups of 4 people) of Tehran women 25 years and older with a bachelor's degree or higher who were selected by purposive sampling method. . Based on the results of this study, four themes of masculine hegemonic politics, the notion of feminine temperament, the impossibility of pure politicking and the domination of hegemonic masculinity values were extracted. In addition, the results of the study indicate three important points: 1. In discussing the barriers to the presence and agency of women in the realm of politics, the important point is the existence of cultural-historical barrier (gender structural obstruction) and lack of social model in this area. 2. In today's world, there is no universal normative model of women's political agency. 3. Obstructing the presence of women in politics and the homosexuality of this field is one of the most important reasons for the increase of destructive confrontations in the political space and power field.
خلاصه ماشینی:
بر اين اساس ، عليرغم افزايش آگاهي و گسترش آموزش آنها و مهيا بودن بستر و زمينه بروز عامليت سياسي، کنشگري آنان در عرصه سياست محدود است و به لحاظ سياسي و مديريتي در فضايي نابرابر با مردان به سر ميبرند؛ زيرا زنان در مقياس هايي مانند نسبت درصدي کرسيهاي مجلس در اختيار آنها، نسبت درصدي زنان مدير در مجموعه مديران کشور، نسبت درصدي زنان متخصص و حرفه اي در مجموعه شاغلان متخصص کشور و نسبت درصدي سهم زنان از درآمد تحقق يافته ، اوضاع مناسبي نيست و در خصوص دسترسي به ساخت قدرت ، بسيار ضعيف هستند (خليلي، ١٣٨٦: ١٦٧).
بنابراين آنچه مقاله حاضر قصد مطالعه آن را دارد اين سوال است که زنان چرا به رغم وجود ساختارهاي ايجاب کننده مشارکت سياسي ، آن چنان که بايد مشارکت سياسي متنوعي ندارند يا عامليت سياسي حداقلي دارند؟ به عبارت ديگر، بر پايه فهم زنان موانع پيش روي آنها براي ورود به سپهر سياست کدامند؟ پيشينه پژوهش پناهي (١٣٨٦) در پژوهشي با عنوان «جامعه شناسي مشارکت سياسي زنان » چنين بيان ميدارد که هدف آن ارائه نظريات مربوط به مشارکت سياسي زنان و به کارگيري آنها براي بررسي وضعيت مشارکت سياسي زنان و عوامل موثر بر آن ، با استفاده از داده هاي جمع آوري شده از نمونه اي از زنان شهر تهران بزرگ است .
جامعه آماري اين پژوهش ، کليه زنان ٢٥ سال به بالا تحصيل کرده ليسانس و بالاتر در شهر تهران است که درکي از امر سياسي دارند و يا در عرصه سياست حضور داشته اند، است که به صورت نمونه گيري هدفمند انتخاب شده اند.