چکیده:
برای روستا و شهر به عنوان دو سکونت گاه مهم در فرهنگ ایرانی و اسلامی، تعاریف و کارکردهای متفاوتی بیان شده است. از جمله روستا به محدوده جغرافیایی متشکل از افرادی گفته شده که غالبا نسبت به شهر اجتماعی کوچکی را تشکیل می دهند. هم چنین، گذشته از آن که از منظر تولید و اقتصاد بیش تر متکی بر کشاورزی است به مرور زمان کنش های متقابل در آن موجب پیدا شدن حافظه جمعی و محلی، عواطف، باورها، آداب و رسومی گردیده که تداوم مهم ترین مشخصه آن هاست. درمقابل، شهر را می توان سکونتگاه دایمی، انبوه و نسبتا بزرگی از افرادی دانست که از نظر اجتماعی ناهمگون هستند و از منظر اقتصادی، اغلب با تولید کالا و مصنوعات و نیز تجارت و بازرگانی پیوند خورده است. در نهایت، تنوع فرهنگی و فکری، امکان پذیرش نگرش های نو، داد و ستد فرهنگی و تغییرپذیری، از مشخصه های شهر و شهرنشینی به حساب می آیند. در سطح کلی، فهم کارکردهای شهر و روستا و غلبه هریک از این دو به دلیل اثراتی که بر ابعاد مختلف سیاسی و فکری و... دارد، اهمیت خاصی در مطالعات تاریخی دارد. ازطرفی، به هم تنیدگی مناسبات ایران عصر قاجار با غرب که شهر و شهرنشینی مدرن از مبانی اساسی تحولات همه جانبه آن به حساب می آمد، مطالعه تطبیقی کارکردهای شهر و روستا را جهت فهم نوع مواجه جامعه ایرانی با مواردی چون نوسازی، نگرش های نوین سیاسی، اقتصادی و... را به عنوان مسئله تحقیق افزون می سازد. براین اساس، این مقاله تلاش دارد با نگاهی انتقادی و با رویکرد توصیفی-تحلیلی زوایایی از موضوع را روشن سازد.
خلاصه ماشینی:
٢. نقش جمعيت در تمايز شهر و روستا در باب جمعيت ايران دوره قاجار، پژوهش هاي مختلفي صورت گرفته ، با اين همه پرداختن به آن بنا به دلائلي واجد اهميت فراوان اسـت : يکي آن که ، امکان فهم صورت بندي ساختار کلان اجتماعي را در قالب حيات شـهري، روسـتايي و ايلي ميسـر ميسـازد.
جدول شماره ٣: آمار جمعيت شهري ايران در سده بيستم (به تصویر صفحه مراجعه شود) به لحاظ تراکم و حجم جمعيت ، شهرها را ميتوان به سه دسته تقسيم کرد: - شـــهرهـاي بزرگ نظير تهران بـا جمعيتي ٨٥٠٠٠، اصـــفهـان بـا ٦٠٠٠٠هزار نفر، يزد با٤٠٠٠٠هزارنفر - شهرهايمتوسط چون زنجان ٢٠٠٠٠هزار نفر، ساري با ١٥٠٠٠هزار نفر، قم با ١٢٠٠٠ هزار نفر که ويژگيهاي جمعيتي کاملا متمايزي از روستا داشتند(عيسوي: ٤٠و٤١).
در نهايت ، نکته مهم آنکه تعداد زيادي شهرهاي کوچک نيز بودند که از نظر جمعيتي قابل تمايز از روسـتا نبودند و بين شـهر و روسـتا بودن آن ها ترديد بود(گوبينو، ١٣٦٧: ١٣٦) و برخي نيز در اثر عوامل مختلفي چون شيوع بيماري، قحطي، جنگ و غيره جمعيت خود را از دست ميدادند و به رغم داشتن فضاي کالبدي شهري، جمعيتي در حد يک روستا داشتند.
براي مثال ، شهر يزد به رغم آن که به لحاظ تجارت و صــنايع دســتي از جمله نســاجي وضــعيت خوبي داشــت ؛ با اين همه ، متشــکل از محله – روسـتاهايي بود که غالب مردم آن به کارهاي باغداري، کشـت و کار و دامداري مشغول بودند(زارع ، ١٣٩٩: ٨٣/١).
٤. قشرهاي اجتماعي روستا و شهر جامعه ي روستايي صرف نظر از مواردي چون کوچکي ابعاد و تراکم جمعيت ، تجانس و يک دستي بيش تر سـاکنين ، عدم تقسيم کار و اختلاف کم تر در نقش هاي اجتماعي، نيز از شهر متفاوت بود.