چکیده:
معرفت نفس یا خودشناسی که در روانشناسی فردیت و فردانیت نامیده میشود، یکی از مباحث حایز اهمیت در عرفان، دین، فلسفه، روانشناسی و علوم تربیتی محسوب میگردد. در باور عطار، از خود بیگانگی از مهمترین عوامل تهدیدکنندۀ هویت حقیقی انسان است که موجب آسیبهای اعتقادی، رفتاری و اخلاقی؛ مانع از تکامل انسان، مانع از شناخت جهان، منجر به گمراهی، بیهدفی و بیمعنایی زندگی و مهمتر از همه مانع از شناخت حق میشود. عطار اعتقادی به شناخت خویش در آینۀ دیگران یا سیر آفاقی ندارد؛ بلکه معتقد است انسان با سیر انفسی است که میتواند خود را بشناسد و به کمال مطلوب خویش نایل گردد. در این مقاله با استناد به 6 دلیل به تبیین جایگاه منحصر به فرد خودشناسی و در حقیقت رجحان آن بر هر معرفتی در اندیشۀ عطار میپردازیم. و با توجه به محوری بودن مبحث معرفت نفس در پیوند با خداشناسی به عنوان عمده دلیل اهمیت و ارزشمندی خودشناسی در تفکر عرفانی عطار، ضمن تحلیل حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه»، به صورتی ویژه به تبیین برخی ابهات و دشواریهای مربوط به آن میپردازیم.
Self-knowledge, which in psychology is called individuality, is one of the most important topics in mysticism, religion, philosophy, psychology and educational sciences. Alienation is one of the most important factors threatening the real identity of man, which causes religious, behavioral and moral damage to him. It also prevents the evolution of man and the knowledge of the world, leads to misguidance, aimlessness and meaninglessness of life and, most importantly, prevents the knowledge of God and closeness to him. In this article, with reference to some reasons, we explain the unique position of self-knowledge and in fact its preference over any knowledge in Attar's thought. And considering the centrality of self-knowledge in connection with theology as the main reason for the importance and value of self-knowledge in Attar's mystical thinking, we explore some of the ambiguities and difficulties related to it.
خلاصه ماشینی:
واکاوي مبحث خودشناسي، اهميت و ابهام هاي آن در مثنويهاي عطار باتأکيد بر تحليل حديث «منْ عرف نفْسهُ فقدْ عرف رّبه ُ» عبدالرضا سيف */ مهسا اسفندياري معرفت نفس يا خودشناسي که در روان شناسي فرديت و فردانيت ناميده ميشود، يکي از مباحث حائز اهميت در عرفان ، دين ، فلسفه ، روان شناسي و علوم تربيتي محسوب ميگردد.
ازجمله اينکه : آيا معرفت ذات الهي امکان پذير است ؟ آيا انسان توانايي شناخت حقيقت وجود و منِ برتر خويش را دارد؟ منظور از شناخت خدا به خدا در انديشۀ عطار چيست و چرا عطار ضمن اينکه همواره در آثارش راه رسيدن به معرفت خداوند را معرفت نفس ميداند، گاه آن را ناممکن ميداند و بر شناخت خدا به خدا تأکيد ميکند.
صـــبر کن گر خواهي و گر نـه بســـي بـو کــه جــايـي راه يــابـي از کســـي همچو آن طفلي کـه ـباشـــد در شـــکم همچنـان بـا خود نشـــين بـا خود بـه هم از درون خــود مشــــو بــيــرون دمــي نـانـت اگر بـايـد همي خور خون دمي قوتِ آن طفلِ شــکم خون اســت بس وين همـه ســـودا ز بيرون اســـت بس خون خور و در صبر بنشين مــــــرد وار تـا برآيد کــــار تــــو از دردِ کــــار (عطار،١٣٨٣: ٣٣٢٧ – ٣٣٢٠) رسيدن به چنين شناختي (شناخت خويش از طريق سير انفسي) عملي خطير و دشوار است و منحصر به عده اي خاص از افراد است ؛ زيرا بسياري در اين راه دچار عجز و گمراهي ميگردند و قادر به بازشناسي حقيقت از پندارهاي ناصواب و وسوسه هاي نفس نميگردند.