چکیده:
کودتای 28 مرداد جزو نقاطی از تاریخ معاصر ایران است که در آن عوامل اقتصادی و عوامل سیاسی مورد توجّه پژوهشگران قرار گرفته است؛ امّا تاریخی بودن این رویداد مانع از آن شده که برهمکنش میان علل اقتصادی و سیاسی، بهطور منسجم بررسی شود. برای جبران این کاستی، نوشتار پیش رو می کوشد علت های اقتصادی - سیاسی بروز کودتای 28 مرداد در بستر ارتباط این پدیده با اثرگذاری قدرتهای جهانی از قبیل بریتانیا، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی را بررسی کند. پژوهش حاضر به روش تحلیلی و در چارچوب نظریه حامی-پیرو و نظریة وابستگی نو-استعماری به واکاوی ریشه های خارجی کودتای 28 مرداد پرداخته است. در ابتدا اهمیت اقتصادی نفت ایران برای بریتانیا بررسی، سپس ریشه های سیاسی کودتای 28 مرداد با تمرکز بر انگیزه های دولت های بریتانیا و ایالات متحده پی گرفته می شود. انگیزه اصلی مشارکت بریتانیا در کودتا، جلوگیری از زوال امپراتوری و انگیزه ایالات متحده، جلوگیری از اعمال نفوذ شوروی بر منطقه خلیجفارس تشخیص داده می شود. درنهایت این نتیجه حاصل می آید که اهمیت نفت ایران برای اقتصاد بریتانیا کمتر از آن بوده که یکی از عوامل خارجی کودتا باشد و انگیزه های سیاسی بریتانیا و ایالات متحده خود بر اهمیت اقتصادی - سیاسی نفت بهعنوان یک کالای استراتژیک بوده استوار است. نوآوری جستار پیش رو، تمییز میان اهمیت اقتصادی نفت ایران و اهمیت نفت کشورهای نفتخیز خاورمیانه در بروز کودتای 28 مرداد است.
The august 19, 1953 coup was one of the most important turning points in Iran’s contemporary history, in which researchers considered its economic and political roots mainly separately. The historical nature of this event has prevented a thorough analysis of the interaction between the economic and political causes of the coup. To compensate for this shortcoming, this article tries to investigate the economic and political causes of the coup in the context of the relation between this phenomenon and the influence of to global powers such as Britain, United States, and Soviet Union. This article uses the theory of patron-client and neo-colonial dependency theory to explain the external economic and political roots of the 19 August 1953 coup in Iran. It begins with assessing the importance of Iran’s oil for Britain’s economy, then focuses on the political motivations of Britain and the United States governments for conducting the coup. The major motivation of Britain was to hinder the downfall of the empire while the United states’ paramount concern was to fetter the Soviet Union’s influence on the Persian Gulf region that the economic importance of Iran’s oil was negligible for the Britain’s economy thus it could not be the sole reason for the coup. In addition, the paper showed that the political motivations of Britain and the United States were based on the economic importance of oil as a strategic good. The innovation of this study is that it discriminates between the political-economic importance of Iran’s oil and the resources of other oil-rich Middle Eastern countries.
خلاصه ماشینی:
درنهايت اين نتيجه حاصل مي آيـد کـه اهميـت نفـت ايـران بـراي اقتصاد بريتانيا کمتر از آن بوده که يکي از عوامل خارجي کودتا باشد و انگيزه هـاي سياسـي بريتانيـا و ايـالات متحده خود بر اهميت اقتصادي - سياسي نفت به عنوان يک کالاي استراتژيک بـوده اسـتوار اسـت .
در اين نوشتار قصد داريم ريشه هـاي اقتصـادي و سياسـي کودتـاي ٢٨ مرداد را واکاوي نماييم و به اين پرسش پاسخ دهـيم کـه : آيـا موضـع کشـورهاي بريتانيـا و ايالات متحده در رابطه با اهميت اقتصادي-سياسي نفت در منطقه خاورميانـه و در تقابـل بـا اتحاد جماهير شوروي، ميتواند يکي از عوامل مؤثر بر کودتاي ٢٨ مرداد باشد؟ وجه تمايز اين مقاله با ديگر تحقيقات انجام شده (در اين حوزه )، تکيه بر اين نکته اسـت که اهميت نفت را ميتوان به دو بخش ١- اهميت نفت ايران و ٢- اهميت نفـت خاورميانـه تقسيم کرد و در اين چارچوب علل اقتصادي سياسي را از نو بررسـي کـرد.
توزيع جغرافيايي فعاليت AIOC در سال ١٩٥٠ )٢٠١٦ ,Toms &Abdulrahim ( (رجوع شود به تصویر صفحه) با توجه به داده هاي ارائه شده در سطور قبل ، ميتوانيم استدلال کنيم که منابع نفتـي ايـران ، پالايشگاه آبادان و شرکت نفتي ايران و انگلستان منافع قابـل تـوجهي ازنظـر اقتصـادي بـراي دولت بريتانيا مهيا ميکردند؛ اما براي صحه بر اثرگذاري کودتاي ٢٨ مرداد در اثر کوتاه شـدن دست دولت بريتانيا از منافع نفتي ايران ، بايد بر اين واقعيت صحه گذاشت کـه کمبـود نفـت ايران توانسته فشارهاي اقتصادي بر دولت بريتانيا را تشديد کند.