چکیده:
سعادت و شقاوت از آغاز پیدایش بشر، موضوع اساسی و دغدغه اصلی او بوده است. از نظر آیتالله مجتبی قزوینی، بحث سعادت و شقاوت چنانکه در فلسفه و عرفان مطرح شده، مخالف معارف قرآنی است. این درحالی است که فلاسفهای همچون ملاصدرا که در پی سازگار کردن قرآن، برهان و عرفاناند، چنین نظری ندارند. این نوشتار درآمدی است بر بررسی دیدگاه فلاسفه در این زمینه و تجمیع نظر آیتالله مجتبی قزوینی و ملاصدرا، و گام برداشتن در مسیر ایجاد هماهنگی میان فلسفه اسلامی با معارف قرآنی. ارزیابی سخنان این دو اندیشمند در این حوزه نشان میدهد که بهطور کلی آیتالله قزوینی دلایل کافی و قانعکنندهای در مخالفت با فلسفه ارائه نداده و نظر او درمورد جبرانگار بودن فلاسفه ازجمله ملاصدرا درست نیست. استاد قزوینی سعادت و شقاوت را امری اختیاری میداند، اما به طبیعت ثانویِ شقاوت و تغییرناپذیری آن قائل است. از دیدگاه او، سعادت و شقاوت در فلسفه امری جبری و تخلفناپذیر است، اما ملاصدرا عوامل ارادی سعادت را بهصراحت برشمرده و موانع دستساز بشر بر سر راه سعادت را گوشزد کرده است.
Happiness and misery have been basic issues and main concern of mankind since the creation. For Ayatollah Mojtaba Qazvini, the discussions related to happiness and misery as raised in philosophy and mysticism are against teachings of the Qur’an; however, some philosophers, such as Mulla Sadra who seeks to harmonize the Qur’an, proof and mysticism, do not have such an idea. This study is an introduction to the examination of philosophers’ viewpoints on this issue and reconciling the views of Ayatollah Mojtaba Qazvini and Mulla Sadra, and taking steps towards creating harmony between Islamic philosophy and the teachings of the Qur’an. The evaluation of the views of these two thinkers about the happiness and misery showed that, in general, Ayatollah Qazvini did not provide sufficient and convincing reasons against philosophy, and his view about the determinism of philosophers, including Mulla Sadra, is not correct. Ayatollah Qazvini considered happiness and misery to be optional, but he believes in the secondary nature of misery and its immutability. From his point of view, happiness and misery in philosophy are deterministic and inviolable, but Mulla Sadra clearly listed the voluntary factors of happiness and mentioned man-made obstacles in the way to happiness.
خلاصه ماشینی:
از نظر آيت الله مجتبي قزويني، بحث سعادت و شقاوت چنانکه در فلسفه و عرفان مطرح شده ، مخالف معارف قرآني است ، اما فلاسفه اي همچون ملاصدرا که در پي سازگار کردن قرآن و برهان و عرفان اند، چنين نظري ندارند.
ارزيابي سخنان اين دو انديشمند در اين حوزه نشان ميدهد که به طور کلي آيت الله قزويني دلايل کافي و قانع کننده اي در مخالفت با فلسفه ارائه نداده و نظر او درمورد جبرانگار بودن فلاسفه ازجمله ملاصدرا درست نيست .
ابن سينا در آثار خود ازجمله شفا و ملاصدرا در اسفار و کتب ديگرش ، درباره جبر و اختيار بحث کرده اند، اما تا کنون در باب موضوع اين مقاله که بحث تطبيقي ميان نظرات آيت الله قزويني و ملاصدراست ، پژوهشي انجام نشده است .
از منظر آيت الله مجتبي قزويني، سعادت و شقاوت ، آن گونه که در فلسفه مطرح ميشود، با بحث قرآني آن متفاوت است .
همان طور که پيداست آيت الله قزويني در تعريفي درست ، اما سطحي به تفسير لغوي اکتفا نمود، ولي ملاصدرا ابتدا تعريفي لغوي از سعادت و شقاوت ارائه کرد و سپس مطابق اصول فلسفي خود همچون اصالت وجود و تشکيک وجود، به واکاوي مفهومي و تبيين فلسفي معناي سعادت و شقاوت پرداخت .
اگر اقتضا مطرح باشد، جاي اين سؤال هنوز باقي است که امر ممکن (فعل انسان و اراده او) براي حدوث نياز به علت دارد، علت آن چيست ؟ اما بقيه سخنان آيت الله قزويني در پاسخ به فلاسفه چيزي نيست که مورد انکار شخصي مثل ملاصدرا باشد.