چکیده:
در استان لرستان یکی از پدیدههای که سلامت و رشد کودکان را در معرض خطر قرار داده است کودک همسری است. براساس شواهد حدود بیست درصد از دختران در این استان در سن کودکی ازدواج میکنند که نرخ قابل تأملی است. ازدواج کودکان در حالی شایع است که بسیاری از کشورهای دیگر به دلیل آسیبهایش، آن را غیرقانونی کردهاند. پرسش این است که چرا علیرغم تغییر و تحولاتی که جامعه تجربه کرده است این پدیده هنوز باقیمانده است. در این پژوهش با استفاده از نظریه زمینهای به دنبال پاسخ به پرسش فوق است. جامعه موردمطالعه کلیه زنان دارای تجربه ازدواج در سن کودکی در استان لرستان است. با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند با چهل مورد از پنج شهرستان استان مصاحبه شد. یافتهها نشان میدهد مشروعیت قانونی، سنتها، فضای آشفته خانواده، هنجار پاکدامنی و ترک تحصیل از علل عمده این ازدواجها هستند. ساکنان اجتماع با اعمال فشار و خانوادهها با مجبور کردن دخترانشان این ازدواجها را ترتیب میدهند. کودک همسری نهتنها نقض حقوق کودکان است، بلکه سلامت مادران و نوزادان آنان را به خطر میاندازد. در نتیجه کودک همسری این زنان حقوقشان در زمینه تحصیل، انتخاب شوهر و زندگی امن همراه با رفاه نسبی به خطر افتاده است. مجموعه استراتژیهای آنها در مقابل با این پدیده و رویدادهای آن عبارتاند از مقابلهبهمثل، تسلیمشدن، طلب حمایت و خروج از رابطه که همه آنها بهجز طلب حمایت ناکارآمدند.
In Lorestan province, one of the phenomena that endangers the health and development of children is child marriage. According to evidence, about twenty percent of girls in this province are married at a childhood age, which is a remarkable rate. Child marriage is common while many other countries have outlawed it because of its harms. The question is why this phenomenon still remains despite the changes that the society has experienced. In this research, the answer to the above question is sought by using grounded theory. The study population is all women who have experience of marriage in childhood in Lorestan province. Forty cases from five cities of the province were interviewed using the purposeful sampling method. The findings show that legal legitimacy, traditions, disruption in the family, the norm of chastity and dropping out of school are the main causes of these marriages. Community residents arrange these marriages by applying pressure and families by forcing their daughters. Child marriage is not only a violation of children's rights, but also endangers the health of mothers and their babies. As a result of the child marriage of these women, their rights in the field of education, choosing a husband and a safe life with relative welfare have been jeopardized. Their set of strategies in the face of this phenomenon and its events consists of confronting each other, surrendering, Request for support and leaving the relationship, all of which are ineffective except for Request for support.
خلاصه ماشینی:
چاکراوارتي ٣(٢٠١٨) در مطالعه اي با عنوان «فقدان منابع اقتصادي و پايداري ازدواج کودکان در غرب بنگال» با استفاده از دادههاي ثانويه نشان ميدهد فراتر از فقر و بيسوادي، آسيب پذيري فرصت هاي شغلي جديد براي زنان و دختران در مناطق روستايي و شهري توضيح دهنده اين است که چرا والدين تمايل ندارند تا در مدرسه و تحصيلات بالاتر فرزندانشان سرمايه گذاري کنند.
همچنين مهم ترين پيامدهاي شناساييشده ازدواج کودکان عبارتاند بودند از: تداوم فقر، اختلالات رواني، ترک تحصيل ، فرار از منزل، تجربه خشونت ها، روابط زناشويي خارج از ازدواج، اقدام به خودکشي و خودکشي، فرار از منزل، ابتلا به بيماريهاي مقاربتي و برخي از سرطانها، درد شديد به هنگام زايمان، تجربه بارداري در سن کودکي و بارداري پيش رس، مرگ جنين و يا مادر به هنگام زايمان، افزايش خونريزيهاي زايماني و بعد از زايمان،سقط جنين ،طلاق و کودک بيوگي، زنانه شدن فقر و برخي از پيامدهاي سطح کلان مانند فرصت هاي ازدست رفته کسب درآمد، بازتوليد نابرابريهاي جنسيتي، کاهش شاخص توسعه انساني درنتيجه ترک تحصيل ، فقدان درآمد و مرگومير زودرس.
نحوه ازدواج آنها که در بسياري از موارد مبتني بر اجبارخانواده و عدم علاقه بوده است ، به همراه ساير رويدادهاي ناگوار در زندگي همچون تجربه خشونت باعث ميشود اين زنان علاقه چنداني به شوهرانشان نداشته باشند و لذا در برخي از موارد تمايلي به ارتباط جنسي با آنان ندارند.