چکیده:
یکی از ویژگیهایی که عصر حاضر را متمایز و برجسته کرده، ظهور و شیوع جنبشها و گرایشهای معنوی بسیار متنوع و جدید است که با تفاسیری نو از هستی، انسان و حیات او، هویتی جدید برای خود ساخته و پرداختهاند. فراگیری و گسترش روزافزون این گرایشهای معنوی نوین، ما را بر آن میدارد که به علل ظهور و شیوع آنها بپردازیم. عموم جامعهشناسان این گرایشهای معنوی را ادیان جدید معرفی کردهاند. به همین دلیل، ابتدا سعی کردهایم تعریفی از این نوع ادیان بهدست دهیم؛ سپس برحسب تعاریف ارائهشده، اسباب و عوامل ظهور و شیوع این معنویتها را با توسل به مشاهدات و تحلیل و تبیین یافتههای موجود، چه در درون این جنبشهای نوظهور و چه با توجه به شرایط متفاوت جامعة امروزی بررسی کنیم؛ آنگاه به ارزیابی مدرنیسم و پسامدرنیسم، نفی سنت و بسط فردگرایی پرداختهایم و اینکه چگونه پسامدرنیته در برخی از خصوصیات خود، نسخة رادیکالشدة مدرنیته است و با نفی موجودیت سوژة مستقل و آگاه و نفی هر فراروایتی، بستر انواع تبیینهای معنوی را مهیا کرده است. در ادامه به اسباب و عواملی چون فقدان معنا در زندگی و عدم رضایت از سبک زندگی مدرن، بحران هویت، وجود فناوریهای جدید مثل اینترنت و... پرداخته شده؛ سپس از جنبشهایی که در بستر و راستای سیر مدرنیته و همسو با آن و کمک به آن پدید آمدهاند نیز سخن بهمیان آمده است.
One of the distinguishing and highlighting characteristics of the current era is the rise and prevalence of very diverse and new spiritual movements and trends that have created a new identity for themselves presenting new interpretations of existence, man and life. The increasing prevalence and expansion of these new spiritual trends prompts us to look into the causes of their rise and spread. Most sociologists have introduced these spiritual trends as new religions. Therefore, I have first tried to find the definition of this type of religion; then I will examine the causes and factors of the rise and spread of these spiritualities - according to the definitions provided - by observing, analyzing and explaining the existing data, both within these emerging movements and with regard to the different conditions of today's society. Then I will evaluate modernism and postmodernism, and discuss the negation of tradition and the development of individualism. I will also discuss how postmodernism is a radicalized version of modernity in some of its characteristics, and how it has provided the basis for all kinds of spiritual explanations by negating the existence of an independent and conscious subject and negating any kind of meta-narrative. Then I will discuss the following causes and factors: the lack of meaning in life and dissatisfaction with the modern lifestyle, identity crisis, the existence of new technologies such as the internet, etc. Finally I will mention the movements formed in the context of modernity, which are in line with it and try to help its aims.
خلاصه ماشینی:
به همين دليل، ابتدا سعي کردهايم تعريفي از اين نوع اديان بهدست دهيم؛ سپس برحسب تعاريف ارائهشده، اسباب و عوامل ظهور و شيوع اين معنويتها را با توسل به مشاهدات و تحليل و تبيين يافتههاي موجود، چه در درون اين جنبشهاي نوظهور و چه با توجه به شرايط متفاوت جامعة امروزي بررسي كنيم؛ آنگاه به ارزيابي مدرنيسم و پسامدرنيسم، نفي سنت و بسط فردگرايي پرداختهايم و اينکه چگونه پسامدرنيته در برخي از خصوصيات خود، نسخة راديکالشدة مدرنيته است و با نفي موجوديت سوژة مستقل و آگاه و نفي هر فراروايتي، بستر انواع تبيينهاي معنوي را مهيا کرده است.
تا کنون تعاريف گوناگوني از دين صورت گرفته و نظرياتي از زواياي مختلف ارائه شده است؛ براي نمونه، دورکيم ميگويد: دين سيستمي يکپارچه و مرکب از عقايد و اعمال مرتبط با امور مقدس است (تاوس، 2009، ص 17)؛ اما در اين مقاله مراد از دين، هرگونه باور و تبييني از جهان و زندگي است که ميتواند سبک زندگي انسانها را تحت تأثير قرار دهد.
شايد بهتعبيري، فرديت با جملة معروف دکارت «من ميانديشم، پس هستم»، از سوي کساني چون روسو به تعبير افراطيترِ «من احساس ميکنم، پس هستم»، بدل شده است؛ چنانکه زيگمونت باومن ميگويد: «ايدة خودبسندگي انسان، دين سازماني را از بنيان خراب کرد؛ نه از طريق پيشنهاد راه ديگري بهسمت زندگي ابدي؛ بلکه بهوسيلة دور کردن توجه بشري از آن و در عوض، تمرکز به اموري که انسان احتمالاً انجام خواهد داد و قادر به تجربة پيامدهايش است تا وقتي که بودن در دنيا را تجربه ميکند؛ و اين بهمعناي زندگي در دنياست» (باومن، 1395، ص 120).