چکیده:
موضوع این مقاله بررسی مقدماتی چگونگی صورتبندی مفاهیم بنیادین فلسفۀ سیاسی در زبان شاهنامه است. سوال اصلی در این مقاله این است: آیا مفاهیم بنیادین فلسفۀ سیاسی در شاهنامه وجود دارد؟ هدف از این مقاله بررسی امکان نظریهپردازی از شاهنامه در قالب نظریهپردازی ملی در حوزۀ علوم انسانی است. مقصود از نظریهپردازی ملی صورتبندیهای علمی نظری انسانی بر مبنای متون کهن پارسی است. اهمیّت شاهنامه در بین متون کهن پارسی روشن است و بهدلیل سند هویت ملی بودن برای ما، ایرانیان، مهمترین رکن نظریهپردازی ملی است. در این مقاله به تفاوت بنیادین ادبیات و نظریۀ علمی توجّه شده و این دو یکسان تلقی نشده است. نتیجۀ بررسی این مقاله این است که مفاهیم بنیادین فلسفۀ سیاسی در شاهنامه وجود دارد و میتوان این مفاهیم را استخراج و در متون فلسفۀ سیاسی صورتبندی کرد.
خلاصه ماشینی:
نتیجۀ بررسیِ این مقاله این است که مفاهیمِ بنیادینِ فلسفۀ سیاسی در شاهنامه وجود دارد و میتوان این مفاهیم را استخراج و در متونِ فلسفۀ سیاسی صورتبندی کرد.
نخست: نظریهپردازی ملی چیست؟ دوم: آیا مفاهیمِ بنیادینِ فلسفۀ سیاسی در شاهنامه وجود دارد؟ پرسش دیگری در ادامۀ پرسش دوم به این صورت میآید: آیا مفاهیمِ فلسفۀ سیاسی در شاهنامه را میتوان در قالبِ یک نظریۀ علمیِ ملی صورتبندی کرد؟ این دو یا سه پرسش از نظر روشی به هم پیوستهاند؛ یعنی بدونِ پاسخ به پرسشِ نخست نمیتوان پرسش دوم را به درستی پاسخ گفت.
دموکراسی نظریهای مثبت و محبوب در جهان است و میتوان موقتاً آن را چون نظریه و روشی وارداتی بهکار گرفت، امّا نظریههایی همچون «فاشیسم» نه در ایران سابقه و پیشینۀ تاریخی دارند و نه در نظرِ مردمان مثبت و محبوب است و اگر هم باشد، عقلای جامعه به آن میدانِ ظهور و بروز نمیدهند؛ بنا بر این نظریۀ وارداتی باید سودمند و مقبول باشد.
پس از پاسخ به پرسشِ نخست به پرسشِ دوم میرسیم: آیا مفاهیمِ بنیادینِ فلسفۀ سیاسی در شاهنامه وجود دارد و میتوان آن را در قالب یک نظریه علمی صورتبندی کرد؟ بهعبارتِ دیگر میتوان برای صورتبندیِ فلسفیِ سیاسی به شاهنامه امید بست؟ شاهنامه و سیاست شاهنامه متنی سیاسی است.
این تفاوت آن قدر اهمیّت دارد که اگر صرفاً بینِ نظریۀ حکومتی شاهنامه و نظریاتِ غربی همین تفاوت وجود داشت، برای ایجادِ تمایز و تفاوت کافی بود.
یکی از مهمترین تبعات آن، این است که در نظامِ اندیشۀ سیاسیِ ایرانی مفهومِ سکولاریسم بیمعناست و در هیچ نظریۀ علمیِ منسجمِ سیاسی برای ایران جا نمیافتد.