چکیده:
«واسوخت از فخر یا ضد فخر» بهعنوان موضوعی نویافته، حاصل درنگ در شعر شاعران خاقانی شروانی، عُرفی شیرازی و طالب آملی است که بیش از دیگران از مفاخره در شعر خود سود بردهاند و منظور از واسوخت از فخر آن است که شاعرِ مغرور و خودستا در مواضعی از سخن، دست از مفاخره و گرانتنی برمیدارد و برعکس یا به فروتنی و تواضع زبان میگرداند یا آنکه ملول و دلشکسته گلایه و واگویه را مشق میکند. این مقاله نشان داده است، تغییر سه موقعیت سیاسی اجتماعی و معرفتی و سِنّی سبب واگشت از فخر میشود. در این مقاله ضمن اشاره به حیاتِ سه شاعر و دلایل خودستاییشان، تغییر سهگانۀ موقعیت آنان که سبب گرایش به ضدفخر شده است، با شواهد متعدد از شعرشان تحلیل و بررسی شده است. بازماندن از مناصب و موهبتها و انقلاب درونی شاعران، به همراه گذرِ عمر بهعنوان سه واکنش مهم در رفتار شاعران خودستا، رفتهرفته آنان را از تفاخر بهسمت تواضع کشانده و واگشت از فخر را در شعرشان رقم زده است. یافتهها نشان میدهد در هر سه شاعر، هر سه موقعیت باعث رویگردانی آنان از تفاخر میشود همچنین بیشترین فراوانی در فخریه و واسوخت از آن، در شعر خاقانی، سپس طالب آملی دیده میشود و عرفی در مرتبۀ بعد قرار دارد.
anti-pride or avoidance of pride is the newly found theme in this
article which is the result of the accuracy and attention in khaghani
shervani, orfi shirazi and taleb amoli’s poetry who benefited from
the proudness in their poetry. by anti-pride, it means that the proud
and self-admiring poets leaves this technique in some cases and vice
versa, speak with humility and modesty or speak of their problems
with a broken heart and mental tiredness. this article indicates that
changes of the sociopolitical, cognitive and age changes led to this
avoidance of the proudness. in this article, along with implying three
mentioned poets’ life and the reason for their self-admiration, three
situations which led to their anti-pride would be analyzed based on
different evidence obtained from their poetry. lack of obtaining the
positions and internal poets’ revolutions along with their aging moved
them from proudness to the modesty gradually. also, its most
frequency is seen in khaqani's poetry, then taleb amoli's, and after
that, in orfi's poetry.
خلاصه ماشینی:
(ديوان، ٤٤٠) سخن در فخريۀ خاقاني فراوان اسـت ؛ امـا بازگشـت وي نيـز از چنـين ادعاهـايي در ديوان او، جاي خود دارد و طبق اشارٔە پيشين ، تغيير موقعيت هـاي سـه گانـه ، وي را بـه واگشت از فخر کشانده است : تغيير موقعيت اجتماعي بيگمان موقعيت سياسي و اجتماعي شاعران در نازش يا گلايۀ آنان مؤثر اسـت و تغييـر در اين موقعيت ، لحن سخن آنان را نيز تغيير ميدهد و قرارگرفتن در موقعيت هاي فروتر غالبا با واگويه هايي از روي ندامت از گذشته ، فروتني کردن، تغيير آهنگ کلام از مفـاخره و نازش به موعظه و خيرخواهي همراه است .