چکیده:
در این پژوهش آنیمیسم/جاندار انگاری را بهصورت فشرده توضیح داده و به دل، معناهای دل و جایگاه و نقش دل در دین و قرآن، احادیث، عرفان و فلسفه و ادبیات پرداختهایم که ازجمله جایگاه دل در عرفان و ادبیات خیلی برجسته است. با توجه به اهمیت گویش هزارگی که از مهمترین و قدیمیترین گویشهای خراسان بزرگ است و با عنایت به کاربرد کنایات در گویشها که از جنبههای زبانشناسی، روانشناسی و جامعهشناسی حائز اهمیت است کوشیدهایم جاندار انگاری واژهی دل را که از واژههای محوری در این گویش است در کنایات گویش هزارگی بررسی و تحلیل کنیم. این پژوهش با روش توصیفی و با رویکرد تحلیل محتوا انجامشده است. یافتههای تحقیق نشان میدهد که ترکیبات و تعبیرات کنایی «دل» در گویش هزارگی دارای «انسانانگاری»، «حیوان انگاری» و «انسان/حیوان انگاری» است و از این میان، انسانانگاری دل، بسامد و اهمیت بیشتری دارد؛ حتی در انواع دیگر جاندار انگاری نیز رد پای انسان خیلی برجسته است که بیانگر قدرت تخیل گویشوران این گویش است که برای پدیدههای بیروح، روح قائل میشوند و «دل» را مانند انسان، حیوان و موجودات زنده قلمداد میکنند. کلید واژگان: زبان و ادبیات عامه، گویشهای خراسان بزرگ، گویش هزارگی، آنیمیسم/ جاندار انگاری، ترکیبات و تعبیرات کنایی دل. در این پژوهش آنیمیسم/جاندار انگاری را بهصورت فشرده توضیح داده و به دل، معناهای دل و جایگاه و نقش دل در دین و قرآن، احادیث، عرفان و فلسفه و ادبیات پرداختهایم که ازجمله جایگاه دل در عرفان و ادبیات خیلی برجسته است. با توجه به اهمیت گویش هزارگی که از مهمترین و قدیمیترین گویشهای خراسان بزرگ است و با عنایت به کاربرد کنایات در گویشها که از جنبههای زبانشناسی، روانشناسی و جامعهشناسی حائز اهمیت است کوشیدهایم جاندار انگاری واژهی دل را که از واژههای محوری در این گویش است در کنایات گویش هزارگی بررسی و تحلیل کنیم.
The current research has dealt concisely with the meanings of the heart, the position and role of the heart in religion, the Qur'an, hadiths, mysticism, philosophy, and literature, including the place of the heart in mysticism and literature. Given the importance of the Hazaragi dialect, one of the most important and oldest dialects in Greater Khorasan, and considering the use of allusions in dialects that are important from linguistic, psychological, and sociological aspects, we have tried to animate the word "heart," which is one of the central words in this dialect. To this end, we examined and analyzed allusions in the Hazaragi dialect. This research employed the descriptive method and a content analysis approach. The findings show that "heart" in the Hazaragi dialect has ironic combinations and expressions of "anthropology," "animalism," and "human/animalism," and among these, humanism of the heart is the most frequent and important. Even in other types of animism, the human trace is very prominent, which shows the imagination of the speakers of this dialect, who believe in soulless phenomena and consider the heart as a human, animal, and living being.
خلاصه ماشینی:
یافتههای تحقیق نشان میدهد ترکیبات و تعبیرات کنایی "دل" در گویش هزارگی، دارای "انسانانگاری"، "حیوانانگاری" و "انسان/ حیوانانگاری" است و از این میان، انسانانگاری دل، بسامد و اهمیت بیشتری دارد؛ حتی در انواع دیگر جاندارانگاری نیز رد پای انسان خیلی برجسته است که بیانگر قدرت تخیل گویشوران این گویش است که برای پدیدههای بیروح، روح قائل میشوند و دل را مانند انسان، حیوان و موجودات زنده قلمداد میکنند.
پیشینه پژوهش درباره تعبیرات و ترکیبات کنایی دل در گویش هزارگی تا به حال پژوهشی صورت نگرفته است و این پژوهش اولین کاری است که در این زمینه انجام میشود؛ اما پژوهشهایی درباره "دل" در متون و در آثار تعدادی از شاعران نامدار حوزه زبان و ادبیات فارسی صورت گرفته است که به صورت گذرا برمیشماریم: سلامتنیا و دیگران (1398) در مقالهای با عنوان «تطبیق جاندارانگاری انسانی و حیوانی در اشعار فروغ فرخزاد و نازک الملائکه»، جاندارانگاری را در اشعار فرخزاد و نازک بررسی و نمونههایی از انسانانگاری و حیوانانگاری را به صورت مقایسهای تحلیل کردهاند.
در بلاغت، انسانانگاری را "تشخیص" خواندهاند و «تشخیص، بخشیدن خصایص انسانی است به چیزی که انسان نیست یا بخشیدن صفات انسان و بویژه احساس انسانی به چیزهای انتزاعی، اصطلاحات عام و موضوعات غیرانسانی یا چیزهای زنده دیگر» (شفیعی کدکنی، 1370: 151)؛ اما گاهی تخیل انسان به جایی میرسد که از استعاره و تشبیه فراتر میرود و همه چیز را جاندار میبیند و برای آنها حرکت و حیات و زندگی قائل میشود و این مرحله اوج تناسی تشبیه است و درواقع با تخیل، جهانی دیگر خلق میشود که «در این جهان شگفتانگیز، بیجانانِ خاموش نیز جان میگیرند و به سخن میآیند، مردگانی افسرده، چون کانیها و سنگها میجنبند و میزیند» (کزازی، 1387: 127).