چکیده:
این مقاله در پی بازفهمی انقلاب فرهنگی به عنوان مهمترین رویداد دانشگاهی پس از انقلاب و تأثیرات آن بر علوم انسانی و اجتماعی دانشگاهی است. انقلاب فرهنگی حرکتی سیاسی بود که بسط آن در بستر زمان، موجب تغییراتی در حیات دانشگاهی شده و سرانجام منتهی به تأسیس نهادی رسمی، ابتدا با عنوان ستاد انقلاب فرهنگی و سپس شورای عالی انقلاب فرهنگی، بر فراز وزارت علوم برای کنترل زیست آکادمیک شد. پرسش اصلی مقاله این است که در فرایند بسط و نهادینگی انقلاب فرهنگی، چگونه علوم انسانی به مهمترین دشوارۀ این جریان تبدیل شد و ایدههایی مثل «اسلامیسازی علوم انسانی» و «تولید علوم انسانی اسلامی» امکان ظهور یافت؛ ایدههایی که طرح آنها متضمن اعلام نوعی بیاعتمادی به علوم انسانی دانشگاهی بود. حمایت حکومت از این ایدهها سویۀ علمی آنها را به حاشیه رانده و موجب کاهش مشارکت دانشگاهیان در آن شد. از سوی دیگر، مشارکت روحانیون در تحقق این ایدهها، تصویری از تقابل میان روحانیت با دانشگاه پدید آورد و به ایدۀ نزاع ایدئولوژی با دانش دامن زد. این وضعیت از سویی موجب تضعیف موقعیت علوم انسانی و اجتماعی در میدان آکادمی شده و به گسترش این علوم در حوزۀ عمومی کمک کردهاست.این مقاله با بررسی اسناد و مدارک رویداد انقلاب فرهنگی و بازخوانی روایت کنشگران آن و نیز سنجش پیامدهای آن، شامل طرحهایی مثل اسلامیکردن علوم انسانی و تولید علوم انسانی اسلامی، نشان میدهد که مداخلۀ سیاست و ایدئولوژی در بازی علم دانشگاهی، نهتنها ضرورتاً به نتایج مورد نظر نخواهد رسید، بلکه میتواند پیامدهایی نامطلوب هم به دنبال داشتهباشد.
This paper intends to re-examine Cultural revolution, as the most important academic event in postrevolutionary Iran, as well as its impacts on the course of humanities in Iranian universities. The Cultural Revolution was a political move which expanded over the time and changed universities’ situation, leading eventually to establishment of a formal body over the Ministry of Science, i.e. The Supreme Council of Cultural Revolution, to control the Iranian academic life. The paper focuses on the questions of why and how the humanities problematized in the course of expansion and institutionalization of Cultural Revolution, as it helped to emerge ideas like “Islamization of humanities” and “producing Islamic humanities”; implying a kind of distrust toward academic humanities. Government’s decision to realize these ideas has marginalized their scientific aspect and made academics reluctant to help it. On the other hand, clerics’ participation in this game has created an image of confrontation between clergy and academy, as it has fueled the idea of conflict between ideology and knowledge. This situation has weakened the position of humanities in the academy and helped it’s expansion in the public sphere. This paper, through re-examining the documents of the Cultural Revolution and re-reading narratives of its actors as well as reviewing the consequences of this event, including projects like Islamization of humanities and production of the Islamic humanities, shows that the intervention of politics and ideology in the game of academic science, not only can secure the desired goals, but it can also lead to undesirable consequences.
خلاصه ماشینی:
اين مقاله با بررسي اسناد و مدارک رويداد انقلاب فرهنگي و بازخواني روايت کنشگران آن و نيز سنجش پيامدهاي آن ، شامل طرح هايي مثل اسلاميکردن علوم انساني و توليد علوم انساني اسلامي، نشان ميدهد که مداخله سياست و ايدئولوژي در بازي علم دانشگاهي ، نه تنها ضرورتا به نتايج مورد نظر نخواهد رسيد، بلکه ميتواند پيامدهايي نامطلوب هم به دنبال داشته باشد.
اين رخداد که در آغاز در چهره جنگ قدرت ميان دانشجويان مسلمانان و رقباي سياسيشان در دانشگاه پديدار شد، به تدريج در بستر زمان پيش رفت و ساختار مديريت دانشگاه ها را تغيير داد و سرانجام با ايجاد نهادي رسمي، ابتدا به نام ستاد انقلاب فرهنگي و سپس با عنوان شوراي عالي انقلاب فرهنگي بر فراز وزارت علوم ،١ تبديل به جرياني دائم براي کنترل زيست آکادميک در ايران پس از انقلاب شد.
اين مقاله بر اساس تجربه زيسته نويسنده ١ و مصاحبه با تعدادي از کوشندگان اين رويداد و 43 نيز بررسي منابع مکتوب مرتبط با انقلاب فرهنگي و علوم انساني اسلامي سامان يافته است پيشينه پژوهش بيشتر پژوهش هاي انجام شده در باره انقلاب فرهنگي بر ابعاد سياسي اين رويداد، خصوصا حذف مخالفان از دانشگاه و برقراري نظام گزينش عقيدتي و سياسي براي دانشگاهيان تأکيد کرده و کمتر به تأثير آن بر علوم انساني دانشگاهي پرداخته اند.
براي نمونه حضور روحانيت در پروژه 59 توليد علوم انساني اسلامي، به ايده رقابت روحانيون با دانشگاهيان دامن زده و آرمان وحدت حوزه انقلاب فرهنگي و دشواره علوم انساني، و دانشگاه را تحت الشعاع قرار داده است .