چکیده:
خواجه نصیرالدین طوسی از منظر دو دانش کلام و فلسفه، شخصیتی دوگانه بهنظر میآید. زیرا گاهی در یک مسئله علمی دو رای مختلف داده است؛ یکی به شیوه اهلکلام و دیگری به روش فیلسوفان. در وهله نخست به ذهن میآید، که خواجه دچار تعارض شده است. برای نمونه، خواجه با دیدگاه فلسفی، اعاده معدوم را جایز نمیداند و ازسویی در مقدمات بحث معاد پذیرفته است که اعدام عالم ممکن و مطابق ادله نقلی است. در این مقاله به مطالعه «معاد» خواهیم پرداخت و سپس در مقام داوری، احتمالات ممکن را طرح کرده و از میان آنها، دیدگاهی را که از دید ما با واقعیت مطابق است، بهعنوان دیدگاه برگزیده انتخاب میکنیم. این نوشتار در داوری خود، برپایه عبارات خواجه نصیر و درنظر داشتن موقعیت اجتماعی و علمی و ویژگی روزگار زندگی وی که با هجوم گسترده متکلمان بر ضد فیلسوفان روبهرو بود، همچنین باتوجه به شخصیت میانهرو، حقمحور و دانشدوست مرحوم خواجه، غبار تعارض را از چهره او میزداید و چنین حکم میکند که شخصیت وی متعارضنماست و نه متعارض. این تحقیق براساس پژوهش در آثار خواجه شکل گرفته است. این آثار بیشتر بهصورت کتابخانهای انجام شد. ولی در همه این موارد کوشیدهایم تا دیدگاه خواجه پس از تحلیل و بررسی جهات محتمل، نقل شود. ازاینرو، در جاهایی که نیاز بود، از عبارات شارحان نیز، یاری گرفتهایم.
From the perspective of the two disciplines of theology (Kalam) and philosophy, Khajeh Nasir al-Din Tusi seems to have a dual personality. Because sometimes he has held two different opinions on a scientific issue; one in accordance with theologians’ ideas and the other in congruence with those of philosophers. At first glance, it seems that Khajeh Nasir has been contradictory. For example, from a philosophical point of view, he does not believe in the coming-back of non-existent, and on the other hand, in the preliminaries of the topic of resurrection, he has accepted that non-existence of the universe is possible and in harmony with the narrated proofs. In this paper "resurrection" is studied, and probabilities are discussed and from among them, the viewpoint that corresponds to reality from our point of view is selected as the preferred viewpoint. This paper bases its judgment on the words of Khajeh Nasir. It considers his social and scientific status and the fact that the period in which he lived was marked with widespread attack by theologians against philosophers. Also, considering the moderate, right-oriented and scholarly personality of the late Khajeh, the paper concludes that his personality is pseudo-contradictory, not contradictory. This mainly library study is based on research into the works of Khajeh. We have tried to state Khajeh's point of view after analyzing and examining all the possible aspects. Therefore, where necessary, we have also used the views of commentators.
خلاصه ماشینی:
ازاینرو فاضل قوشچی (879ق) در توضیح سخن خواجه، اینگونه به شرح پرداخت: «إختَلِفوا فی أنه هل یمکن وجود عالم آخر مماثل لهذا العالم ام لا» (قوشچی، بیتا، ص415)؛ یعنی دانشمندان اختلاف کردهاند که آیا وجود جهانی دیگر مانند این جهان، امکان دارد یا خیر؟ علامه حلی (726ق) نیز در شرح متن خواجه، چنین عنوانی را برگزید: «المسألهًْ الأولی فی امکان خلق عالم آخر» (عبارت نصیرالدین طوسی: در علامه حلی، بیتا، ص400)؛ یعنی مسئله نخست درباره امکانِ ایجادِ جهانی دیگر است.
اما خواجه در سخنی کوتاه درباره این مسئله چنین میگوید: «حکم المثلین واحد و السمع دلّ علی امکان المماثل» (عبارت نصیرالدین طوسی: در علامه حلی، بیتا، ص400) یعنی: حکم دو چیزِ مانند هم، یکی است و دلیل نقلی نیز گواه بر جایز بودن مماثل (مانند) است.
خواجه همین دلیل را در تجرید با تقدیم و تأخیر دو مقدمه عقلی و شرعی آورده است (عبارت نصیرالدین طوسی: در علامه حلی، بیتا، ص405) اما در ادامه، به شبههای پاسخ داد که چندی پس از بروز آن، به شبهه آکل و مأکول شهرت یافت و چون پاسخ به این شبهه، موجب آشکارتر شدن دیدگاه خواجه است، آن را میآوریم.
خواجه براساس روش و ساختار اندیشه خود، با بهره گرفتن از دلیل عقلی، در تبیین معاد، نخست محقق بودن جهانی دیگر مانند این جهان را، عقلاً مُجاز برشمرد؛ زیرا آن از قبیل امکان مماثل است که عقل آن را امضا میکند؛ سپس آن را به آیات قرآن هم مستند کرد.