چکیده:
در مطالعات معاصر دربارة مسائل زنان، سهم بهکارگیری عقل در استنباط احکام شرعی چگونه تبیین میشود؟ مطالعة پیشرو با روش تحلیلی ـ انتقادی از خلال منابع معاصر، پاسخ این پرسش را میکاود. این مطالعات گاهی از عقل مذکور در مقام کشف «حکم اولی» شرع بهره بردهاند و از «تقدم حکم عقل مستقل بر نصوص»، «قاعدة عدالت به حکم عقل عرفی»، «اعتبار حکم ظنی عقل» و «سیر تکاملی عدالت» سخن گفتهاند و گاه در مقام کشف «حکم ثانوی» شرع از عقل استفاده کرده و از «کشف عقلانی مصلحت» و «کشف عقلانی عدالت در مقام اجرا» سخن گفتهاند. به نظر میرسد عقل هرچند در پیشینة رایج فقه، کاربرد چندانی ندارد، در مطالعات فقهی معاصر در مسائل زنان، دامنة کاربرد آن تعمیم یافته است و به نحوی از «عقل ظنی» برای استنباط برخی فتاوای فقهی بهره برده شده و از این منظر، عقل در عرض ظنون معتبرة دیگر قرار گرفته است. این مطالعات فرصت مغتنمی برای فعال شدن ظرفیت عقل در فقه هستند؛ درعینحال لازم است مبنای حجیت عقل ظنی در آنها و کیفیت خروج آن از اصل اولیة حرمت عمل به ظنون، بیشتر تبیین شود و نقاط ابهام و برخی اشتباهات ظاهراً موجود در آنها تصحیح شود.
How the contribution of the application of reason in inference of Sharia rules is explained in contemporary studies regarding women's issues. This study aims to address this question by applying an analytical-critical method, through contemporary sources. These studies have sometimes used the foresaid reason in the condition of discovering the “sovereign rule" of Sharia and have attributed the "precedence of the independent rule of reason over texts", "the rule of justice based on the rule of common sense", "the validity of the presumptive rule of reason" and "the evolutionary process of justice". Moreover, they also applied reason to discover the "secondary rule" of the Sharia, and they addressed the "rational discovery of expediency" and the "rational discovery of justice at the point of execution". It seems that though reason is not used much in the common background of jurisprudence, the scope of its application has been generalized in contemporary jurisprudential studies regarding women's issues. Indeed," presumptive reason" has been used to derive some jurisprudential Fatwas, from this point of view, reason is included among other valid conjectures. These studies are a great opportunity to activate the capacity of reason in jurisprudence, but at the same time, it is necessary to explain the basis of the validity of presumptive reason in them and to define the quality of its departure from the basic principle of sanctity of action to presumption, and to correct the ambiguities and some seemingly apparent mistakes in them.
خلاصه ماشینی:
٢. صور بهرهگيري از عقل در مسائل فقهي زنان وقتي از منظري درجه دو به مطالعات صورتگرفتـه در حـوزة مسـائل فقهـي زنـان نگريسـته ميشود، نمايان ميشود در اين مطالعات، «عقل ظني» اعتبار يافته است که بـه صـورت کلـي ميتوان آن را در دو بخش جاي داد: در بخش نخست، اين عقل ظني به استنباط حکم اولي ١ دست مييابد و در بخش دوم، حکمي ثانوي را کشف خواهد کرد.
ايشان در مقام پاسخ به ايـن اشـکال کـه «ممکـن اسـت گفتـه شـود تشـريع تفـاوت ميـان قصاص زن و مرد، در نظام اتم و اکمل خداوند، عين عدل و انصاف است؛ چراکـه خداونـد مصالحي را ميداند که مـا چيـزي از آن نمـيدانـيم» (صـانعي، ١٣٩٧، ص٥٩٦)، مـينويسـد: «اگر حکمي به قطع و يقين ثابت شود که از سـوي خداونـد است و به نظر ما خلاف عـدل و حقيقت باشـد، آن حکـم بـه خداونـد نـسبت داده مـيشـود و نشـاندهنـدة آن اسـت کـه در دانش ما، نقص و خللي وجود دارد؛ ليکن در مقام اثبات و شناسايي حکم الهـي و اسـتنباط آن از ادلة ظني که معظم فقـه بـر آن تکيه دارد، چنين نخواهد بود؛ بلکه بايد اين حکم مستخرج از ادلـة ظنـي بـا ظواهر قرآن ناسازگار نباشد» (همان).
او درحقيقـت احکـام منعکسشده در ادلة نقلي را نيز بازتاب عقل عصري زمان شـارع مـيدانـد و طبعـا در چنـين مبنايي تعميم احکام آنها به تمام عصور، بهويـژه عصـري کـه در آن عقـل حکـم ديگـري را مطرح ميکند، اعتبار نخواهد داشت و در اين پارادايم به جاي اينکه فقيه تـلاش خـود را بـه کشف ظواهر الفاظ منعطف کند، لازم است تلاش کند حکم عقل را در مناسبات اجتمـاعي رايج در عصر خودش کشف و ضبط نمايد.