چکیده:
دانش وجوه و نظائر، یکی از کهنترین دانشهای تفسیری است. پژوهشگران در تبیین غرض و فایده این علم و نیز، در ارائه تعریفی جامع و مانع از آن، اختلاف نظر جدّی دارند. در کتب وجوه و نظائر، روشن نیست که واژگان دقیقاً بر چه مبنایی انتخاب شده و نحوه ارتباط وجوه معنایی ذکر شده در این کتب، به چه شکل قابل ترسیم است. وجوه معنایی در این کتب، دچار آمیختگی مفاهیم و مصادیق است. در این پژوهش با روش مطالعه تطبیقی و ریشه شناسی، تلاش شده است تا دغدغه واضعان این علم، با توجه به اهمیت و جایگاه معنای محوری، در فهم مفردات قرآن کریم تبیین گردد. معنای محوری معنایی است که در مشتقات مختلف یک واژه و در مراحل مختلف حیات واژگان، به عنوان یک رابط اشتقاقی میتواند معانی مختلف واژگان را ذیل یک معنا جمع کند. این مسأله به صورت عملی در دو ریشه «حقّ» با کاربردهای بسیار متنوع با معنای محوری «وجود» و ریشه «قسط» در کاربردهای معنایی متضاد، با معنای محوری «تصلّب» تبیین گردید.
The knowledge of polysemy and synonymy has long served to contribute to the field of interpretation. There has been a widespread difference of opinions among scholars, however, regarding the purpose and benefit of such knowledge. In the sources ever written on polysemy and synonymy, the selection of words and their semantic relationships are not well accounted for. Indeed, the corresponding discussions in those sources are complicated in terms of tenets and instances. Through a comparative study based on the etymological features of words and the pivotal role of denotations in understanding the Qur’anic verses, an attempt is made here to address the concerns of those who advocate the centrality of core meanings in the understanding of the Qur’an. The denotative core of a number of etymologically related words is like an axis to which those words converge. That is to say, lexical items of the same core can be packaged in one semantic category despite their nuances of meaning. In the present study, this issue is illustrated with the words haqh and qhest. The former is of various usages all with the core sense of vojoud (existence), but the latter is used in opposite terms all with tasallob (strictness) as their core meaning.
خلاصه ماشینی:
به عبارت ديگر، روشن نيست که چه دغدغه اي سبب پيدايش اين علم شده است ؟ توجه به دانش ريشه شناسي و مسأله معناي محوري واژگان ، به عنوان يکي از مهم ترين مباحث علم اشتقاق در ميان زبان شناسان متقدم و متأخر ميتواند اولا، غرض واضعان اين علم را تبيين کند؛ ثانيا، ارائه تعريفي جامع و مانع از اين علم را ميسور گرداند و ثالثا، در عمل ، وجوه معنايي واژگان را ذيل يک معناي محوري، به صورت روشمند تبيين نمايد.
در اين مقاله تلاش شده است ، پس از ارائه تعريفي دقيق از دانش وجوه و نظائر، وجوه مختلف معنايي واژگان «حق » و «قسط »، با روش ريشه شناسي ذيل يک معناي محوري بيان گردد.
وي در کتاب «تحصيل نظائر القرآن » بر اين باور است که معاني الفاظ ثابت است و در همه مشتقات و کلمات متخذ از يک اصل در قرآن يک اصل لغوي مشترک وجود دارد (ترمذي، ۱۹۶۹، ص ۱۵)، ولي روشن است که او نتوانسته تمامي کلماتي را که در معاني مختلف در قرآن کريم به کار رفته اند، با توجه به مسأله معناي محوري در کتاب خود ذکر کند.
(۱۱۰ پس از آنکه کاربرد ابزار مختلف دانش ريشه شناسي (اشتقاق و مقارنه ) نشان داد که معناي محوري و اصل لغوي واژه «حق » همان «وجود» است ، حال لازم است ارتباط اين اصل ، با وجوه تفسيري بيان شده براي واژه «حق » و نظائر آن وجوه ، به صورت فهرست وار تبيين گردد.