چکیده:
مقاله حاضر درصدد طراحی الگوی سیاستگذاریهای تربیتی در آموزش و پرورش کشور با تأکید بر نهاد خانواده، با استفاده از روش کیفی «دادهبنیاد» مبتنی بر ابزار «مصاحبه» بوده است. جامعه هدف پژوهش، خبرگان و متخصصان در حوزه سیاستگذاری تربیتی و نیز خانواده (مشتمل بر مدیران حوزه آموزشوپرورش و نیز اساتید و مطلعین دانشگاهی در حوزه سیاستگذاری و خانواده) بودهاند که از میان آنها 15 نفر با روش اشباع نظری و به شکل نمونهگیری هدفمند و گلولهبرفی انتخاب شدند. یافتههای این مطالعه مبیّن آن است که طراحی الگوی سیاستگذاری تربیتی با تأکید بر نهاد خانواده، مبتنی بر پدیده محوری «سیاستگذاری مشارکتی چند بعدی» در ابعاد علمی- فرایندی، فکری و مالی بوده که عواملی علّی چون «بازتعریف نقش ذینفعان در تعلیم و تربیت» و شرایطی زمینهای چون، دگرگونی در وضعیت موجود مبتنی بر «تحولات ساختاری – تشکیلاتی نظام تربیتی»، «تصویب قوانین و مقررات مشارکت پذیری» و «همراستایی خانواده و نظام تربیتی» بستر ساز بروز و ظهور آن میباشند که البته در این میان نباید از اثرگذاری عوامل مداخلهگری چون موانع خانوادگی، فرهنگی، سیاسی و مدیریتی که عمدتاً محدود کننده مشارکت نهاد خانواده میباشند، غفلت نمود. با این وجود آنچه مسلم است آن است که اعمال «راهبردهایی مدیریتی» و نیز «پیشبینی سازوکارهای ارتباطی و تبادلی میان نهاد خانواده و نهاد آموزش و پرورش» میتواند سیاستگذاری تربیتی مشارکتی را رقم زند که پیامدهایی در سطوح سازمانی (بهبود کارکردهای نظام آموزشی) و فراسازمانی (توسعه فردی و اجتماعی) در پی خواهد داشت.
The present article has tried to design the model of educational policies in the country's education with an emphasis on the institution of the family, using the qualitative method of "database" based on the "interview" tool. The target community of the research was experts and specialists in the field of educational policy and family (including managers of education and upbringing as well as university professors and informants in the field of policy and family), among them 15 people with theoretical saturation method and in the form of targeted and snowball sampling. were chosen. The findings of this study show that the design of the educational policy model with emphasis on the institution of the family is based on the central phenomenon of "multidimensional participatory policy making" in scientific process, intellectual and financial dimensions, which are causal factors such as "redefinition of the role of stakeholders in education and training" and Background conditions such as transformation in the existing situation based on "structural-organizational changes in the educational system", "passing laws and regulations of participation" and "alignment of the family and the educational system" are the basis for its emergence and emergence, which of course should not be affected Neglecting the interfering factors such as family, cultural, political and management barriers that mainly limit the participation of the family institution. However, what is certain is that the application of "management strategies" as well as "anticipation of communication and exchange mechanisms between the family institution and the education institution" can create a participatory educational policy that has consequences at organizational levels (improvement of the functions of the educational system) and Transorganization (individual and social development) will follow.
خلاصه ماشینی:
اما امروزه ، با کمرنگ شدن نقش آفريني خانواده ، نهاد آموزش وپرورش رکن و متولي اصلي در اين خصــوص بوده و تمامي ســياســت گذاريهاي تربيتي، بدون کنشــگري نهاد خانواده ، تدوين و اجرايي ميگردد؛ اين در حالي اســت که اگر دو نهاد خانواده و آموزش وپرورش به شــيوه صــحيح ، ارزش ها، هنجـارها، و فرهنگ جامعه را به نســـل در حال آموزش منتقل کنند و ميان اهداف و برنامه ريزيهاي خانواده و نهاد آموزش وپرورش ، هماهنگي لازم وجود داشـته باشـد، شـاهد تعارضات کمتري در جامعه خواهيم بود بر اين اساس ، چنانچه انديشه و ضرورت مشارکت خانواده در نظام فرهنگي- تربيتي رسمي و عمومي براي متصـديان و سـياسـت گذاران روشن گردد و آنان نيز باور کنند که مشارکت خانواده در اين خصـوص يکي از ضرورت هاي توسعه در جامعه است ، بسياري از «ناشدنيها» «شدني» ميشود و از لزوم بازآفريني نقش مشـارکتي خانواده در سـياست گذاريهاي تربيتي در آموزش و پرورش حکايت دارد؛ مشـارکت در سياستگذاريها و تصميم گيريهاي آموزشـي- تربيتي زماني اهميت و ضرورت خود را به خوبي نمايان مي نمايد که بر اين مهم واقف بود و اذعان داشت که به طور کلي تربيت دانش آموزان در گرو سـياستگذاري بهينه و برنامه ريزي دقيق در جهت تحقق اهداف عالي آموزش وپرورش در زمينه اهداف سـياسـي- اجتماعي قلمداد ميگردد که به رشـد و پرورش اســتعدادهاي دانش آموزان ، پرورش افرادي فعال ، مشارکت جو، توانا در انجام وظايف سياسي و حساس نسبت به مسائل سياسي و اجتماعي، آشنا به حقوق و تکاليف شهروندي، کمک ميکند.