چکیده:
از آنجاکه مفاهیم نقشی اساسی در تولید نظریه دارند، مسئلة این پژوهش ایضاح مفهوم قدرت در اندیشة سیاسی امام خمینی ره با روش استنباطی و ذیل چهارچوب مفهومی مفاهیم اولیه و ثانویه است. امام خمینی ره در چهارچوب حکمت متعالیه تعریف مفهوم قدرت را ارائه کرده است؛ تعریفی که در مقابل تبیین مشهور قدرت ـ که عنصر کلیدی آن تحمیل و سلطه است ـ قرار دارد. بر این اساس، دو الگوی قدرت پدید میآید که از الگوی امام خمینی ره به قدرت متعالی، و از الگوی مقابل آن به قدرت متدانی تعبیر میکنیم. فهم دقیق معنای قدرت از منظر امام خمینی ره به ما کمک میکند تا بدانیم بنیانگذار و رهبر جمهوری اسلامی ایران، چه تصوری از قدرت داشته و خودش و دیگران را به کسب، حفظ و توسعة چه قدرتی دعوت و تشویق کرده است.
Since concepts have an essential role in the production of theory, this study
seeks to clarify the concept of power in Imam Khomeini's political thought by
using a deductive method within the conceptual framework of primary and
secondary concepts. Imam Khomeini offers a definition of the concept of
power in the context of transcendent philosophy; a definition which is distinct
from to the famous explanation of power, whose key element is imposition and
domination. Accordingly, there are two patterns of power; Khomeini's model
which is referred to as transcendent power and the other model which is
referred to as lower power. A thorough understanding the meaning of power
from Imam Khomeini's perspective helps us know what the founder and leader
of the Islamic Republic of Iran thinks of power and what kind of power he
advocates and urges others to hold, maintain and develop.
خلاصه ماشینی:
٢. مفهوم قدرت در برخي منابع که به طور مستقيم به بحث قدرت در انديشۀ سياسي امام خميني(ره) پرداختنـد، رويکـردي طـرح شـده است ، مبني بر اينکه انتظار تعريف تک تک واژگان سياسي در هندسۀ معرفتي امـام خمينـي(ره) انتظـار نابجـايي اسـت (سلمانيان ، ١٣٩٠، ص ١٥).
امام خميني(ره) در يک تعريف کوتاه از قدرت معتقد است : «قدرت ، توانـايي بـر ايجـاد اسـت » (موسـوي خمينـي، ١٣٨١، ج ٢، ص ٢٩١)؛ سپس ايشان که به اجمال و بلکه ابهام اين تعريف واقف است ، اين پرسش را مطرح مـيکنـد: «آنچه در مبادي قدرت دخالت دارد، چيست ؟ جز اين است کـه قـدرت ، وجـود و علـم و اراده و شـعور لازم داشـته و اينکه فعل و ايجاد، با علم و اراده و مشيت از موجود صادر گردد؟» (همان ).
اين پرسش ناظر بـه مؤلفـه هـا و عناصـر تشکيل دهندة قدرت است ؛ چون در تعريف اول ، در واقع امام خميني(ره) يک تعريـف لغـوي و دائرةالمعـارفي از قـدرت ارائه داده اند؛ سپس با طرح اين پرسش که مبادي قـدرت چيسـت ، از تعريـف لغـوي بـه تعريـف اصـطلاحي (يعنـي فلسفي) آن عبور کرده و تصريح نموده اند که علم و اراده ، دو مؤلفۀ قـدرت را تشـکيل مـيدهنـد.
قدرت ، هم بر واجب الوجود صادق است و هم بر ممکن الوجود و بنابراين مفهوم است ، نه ماهيـت ؛ و بـه همـين دليـل نبايد شتاب زده مصداق را جاي مفهوم نشاند و گفت که اين تعريف فقط بـر خداونـد صـادق اسـت و آن را بـه وادي انسان و علوم انساني و اجتماعي و سياسي راهي نيست .