چکیده:
تغییر در بنیانهای فلسفی منطق مستلزم تغییر در رویکرد مواجهه با مسایل آن و گاه نیز مستلزم تغییر در خود آن مسایل است. یکی از مباحث مهم منطق، ساختار تعریف اشیا و نقش اجناس و فصول متعدد در تعریف حدی و چگونگی چینش و ترتیب آنها است. این مقاله با توجه به نظریۀ اصالت وجود، دیدگاه ملاصدرا دربارۀ تعریف حدی اشیا را بازخوانی و تبیین کرده و نحوۀ مواجهۀ او با دیدگاه جمهور حکما را تحلیل کرده است. بررسی تحلیلی این موضوع به این نتیجه منتهی شد که نظریۀ اصالت وجود و فروع برآمده از آن، در فلسفۀ ملاصدرا به رویکرد متفاوتی انجامیده است که در آن فصل اخیر تأمین کنندۀ وحدت حقیقی ماهیت مرکب است و مواد و اجناس پیشین را به نحو بساطت و اجمال در خود گنجانده است؛ بر همین اساس، صدرالمتألهین به صراحت اظهار داشته است که در حد تام رعایت ترتیب میان مقومات ماهیت ضروری نیست، بلکه امری استحسانی است. در این رویکرد ابداعی، حد حقیقی ماهیت صرفاً فصل اخیر آن است و هر یک از اجناس و فصول پیشین بهنحو تفصیلی با فعلیتهای متعدد ـ آنگونه که جمهور حکما در ترکیب انضمامی ترسیم کردهاند ـ مقوم شیء نیستند و خارج از حقیقت آن قرار دارند؛ در نتیجه، ذکر اجناس و فصول پیشین در تعریف حدی از باب زیادی حد بر محدود است.
A change in the philosophical foundations of logic requires a change in the approach to dealing with its problems, and sometimes a change in the problems themselves. One of the important issues of logic is the structure of the definition and the role of various “genus” and “differentia” in the “limit definition” and how they are arranged. According to the theory of the primacy of existence, this article rereads and explains Mulla Sadra’s view on the “limit definition” and analyzes how he deals with the views of most philosophers. An analytical study of this issue led to the conclusion that the theory of the primacy of existence and its derivatives has led to a different approach in Mulla Sadra’s philosophy in which the “last differentia” provides the true unity of composite quiddity and the former genuses and differentias in the form of simplicity and In short are included; accordingly, Mulla Sadra has explicitly stated that in “complete limit” it is not necessary to observe the order between the components of quiddity, but it is a matter of admiration. In this innovative approach, the “limit definition” of quiddity is merely the last differentia, and each of the earlier genuses and differentias in detail with multiple realizations, as most philosophers have drawn, are not part of the object and are outside its truth; as a result, the mention of previous genuses and differentias in “limit definition” is superfluous to the truth of the object.
خلاصه ماشینی:
بررسي تحليلي اين موضوع به اين نتيجه منتهي شد که نظريه ي اصالت وجود و فروع برآمده از آن ، در فلسفه ي ملاصدرا به رويکرد متفاوتي انجاميده است که در آن ، فصل اخير تأمين کننده ي وحدت حقيقي ماهيت مرکب است و مواد و اجناس پيشين را به نحو بساطت و اجمال در خود گنجانده است ؛ برهمين اساس ، صدرالمتألهين به صراحت اظهار داشته است که در حد تام ، رعايت ترتيب ميان مقومات ماهيت ضروري نيست ، بلکه امري استحساني است .
در اين رويکرد ابداعي ، حد حقيقي ماهيت صرفاً فصل اخير آن است و هريک از اجناس و فصول پيشين ، به نحو تفصيلي ، با فعليت هاي متعدد (آن گونه که جمهور حکما در ترکيب انضمامي ترسيم کرده اند)، مقوم شي ء نيستند و خارج از حقيقت آن قرار دارند؛ درنتيجه ، ذکر اجناس و فصول پيشين در تعريف حدي ، از باب زيادي حد بر محدود است .
٣. يکي از پيامدهاي چنين نگرشي به صورت و فصل اخير که تأمين کننده ي وحدت حقيقي ماهيت مرکب است ، اين است که مواد و اجناس پيشين به نحو بساطت و اجمال در فصل اخير مندمج است ، اما هريک به نحو بالفعل و تفصيلي ، با فعليت هاي متعدد و متکثر وجودي (آن گونه که جمهور حکما در ترکيب انضمامي ترسيم کرده اند) مقوم شي ء مرکب نيست ٣ و خارج از حقيقت آن محسوب مي شود: در نزد ما ديدگاه مختار...