چکیده:
سالها ممارست و مواجهات مبتکرانه با میدان سبب یافتن رویکرد پژوهشی خاص و روششناسی ویژهای شده که مرتضی فرهادی را به پسزدن لایههای صوری پدیدهها و دستیابی به واقعیت اجتماعی مجهز کرده است. این رویکردها و روشها به دلیل آنکه از بطن جامعه ایران برآمدهاند، احتمالاً توان بالاتری برای عبور از دشواریهای شناختشناسی یا رهزنان حقیقت در این میدان دارند؛ بنابراین تصریح انتظام فنون یادشده در آثار فرهادی که مسئله پژوهش حاضر را تشکیل میدهد، میتواند به شناخت بهتر پژوهشگران از جامعه ایران کمک کند. هدف اصلی پژوهش حاضر، کوشش برای استخراج عناصر بنیادین پژوهش بهویژه روششناسی بومی در آثار مرتضی فرهادی و ارائه تصویری مصرح از آن است.
روش پژوهش پیشرو کیفی و معطوف به آثار مرتضی فرهادی است. براساس یافتههای پژوهش، فرهادی ضمن بهرهگیری از واقعگرایی استعلائی از روششناسی خاصی بهره میبرد که بهاختصار «توصیف ژرف سهبعدی» نامیده میشود. فرهادی در این روش، هم به ژرفای اجزای یک پدیده، هم به پویایی تاریخی آن و هم به گستره جغرافیایی پدیده مورد مطالعه توجه دارد؛ بدینترتیب روش وی، ترکیبی از روشهای موردی، تاریخی و تعمیمپذیر میباشد که بهخوبی همبسته و از انسجام درونی برخوردار است
Years of practice and innovative encounters with the field have led to finding a special research approach and a special methodology that has equipped Morteza Farhadi to remove the formal layers of phenomena and reach social reality. Because these approaches and methods have emerged from the heart of Iranian society, they probably have a higher ability to overcome the difficulties of epistemology or the truth-seekers in this field. Therefore, clarifying the order of the mentioned techniques in Farhadi's works, which constitutes the problem of the present research, can help researchers to better understand Iran's society. The main goal of the current study was to try to extract the fundamental elements of the research, especially the indigenous methodology in the works of Morteza Farhadi and present a clear picture of it. The method of this research was qualitative and focused on the works of Morteza Farhadi. Based on the findings of the research, Farhadi uses a special methodology, which is called "deep three-dimensional description" while using transcendental realism. In this method, Farhadi pays attention to both the depth of the components of a phenomenon, its historical dynamics, and the geographical extent of the studied phenomenon. Thus, his method is a combination of case studies, historical and generalizable methods that are well correlated and have internal coherence.
خلاصه ماشینی:
شناخت روششناسی فرهادی در گرو مطالعه عمیق همه بخشهای این اثر و مراجعه به سایر آثار ایشان میباشد تا چگونگی گردآوری، تطبیق، تحلیل و استدلال وی آشکار شود؛ بدینترتیب با توجه به آنکه روشها و فنون به کارگرفتهشده از سوی پژوهشگر یادشده تصریح نشده است، هدف اصلی پژوهش حاضر کوشش برای استخراج و ارائه تصویری مصرحتر از عناصر بنیادین روششناسی فرهادی است و هدف کاربردی آن نیز معرفی ابعاد یک روش بومی و متناسب با پیچیدگیهای جامعه ایران میباشد.
نکته دیگر اینکه فرهادی با ذکر مثالهای فراوان از علوم طبیعی همچون زیستشناسی (فرهادی، 1387، ص87) به طبیعتگراییِ روششناسی نزدیک میشود، اما به نظر میرسد به محدودیتهای طبیعتگرایی مورد اشاره باسکار (بنتون و کرایب، 1389، ص248)، بهطورضمنی آگاه است و با «طبیعتگرایی انتقادی» 1 که تفاوت (و نه تقابل) موضوع اجتماعی و طبیعی را میپذیرد (توحیدینسب و فروزنده، 1392، ص193) قرابت بیشتری دارد؛ در این زمینه بر سه بعد تأکید میشود: الف) تمایز میان ساختارهای اجتماعی و طبیعی (وابستگی به فعالیت عامل و نیز وابستگی مکانی و زمانی و مفهومی)؛ ب) موضوعِ خود بودن علم اجتماعی؛ ج) عدمامکان محصورکردن و آزمایش در علوم اجتماعی (بنتون و کرایب، 1389، ص248−249).
افزونبر موارد یادشده به ابزارهای زبانشناختی همچون واژهشناسی و ریشهشناسی نیز روی آورده و در پی شناسایی نامهای واره در هر منطقه (درون و بیرون نمونه و در کل گستره کشور) بوده است؛ سپس میکوشد تا ضمن بررسی معانی آن واژگان و تناسب با نظام اجتماعی آن مناطق، توضیحاتی درباره آنها ارائه کند؛ بدینترتیب تعمیم در رویکرد فرهادی صرفاً یافتن گستره جغرافیایی وجود پدیده مورد بررسی یا روابط آن نیست بلکه فراتر از آن، وی همزمان به تمایزات میان بخشهای مختلف گستره مذکور نیز توجه دارد و آن را روایت میکند.