چکیده:
هر تعریفی از فساد تمرکز اصلی آن بر دولت و سیاست و رهیافت های تقاضامحور بوده و در طرف دیگر معادله فرد فراهم کننده قرار دارد که بسیاری از تیوری ها و مفهوم پردازی های موجود از آن تحت عنوان رشوه دهنده یاد می-کنند. فساد یک فعل غیر اخلاقی، غیر قانونی و تقلب آمیز است که با هدف کسب منافع غیر مشروع بوسیله یک یا چند نفر انجام می شود و می توان آن را با کاربرد غیر اخلاقی هر نوع امکانات عمومی (دولتی) برای کسب منافع شخصی، انحراف از امانت و درستی از طریق ارتشا یا تبانی، انجام فعلی مغایر قانون به منظور مساعدت به شخص ثالث در ازای دریافت وجه توسط کارکنان دولت تعریف نمود. فساد سیاسی، عدم توسعه و عدم توسعه، متقابلا فساد سیاسی را به وجود می آورد. فساد سیاسی نقش منفی بر فرایند توسعه سیاسی داشته و چالش های اساسی برای سیستم سیاسی و شهروندان آن فراهم می سازد. عده ایی دیگر فساد را یکی از چالش های اساسی جهان معاصر دانسته و معتقدند که فساد می تواند حکومت مطلوب را تضعیف و بصورت بنیادی سیاستگذاری عمومی را منحرف و منجر به تخصیص ناموزون منابع آسیب به توسعه بخش خصوصی و اقشار کم درآمد گردد. ما در این پژوهش که به روش توصیفی و تحلیلی می باشد در صدد پاسخ به این سوال هستیم که، چه رابطه ای میان فساد سیاسی و توسعه سیاسی، مورد بررسی قرار گرفته است؟ فساد سیاسی و حقوقی، عدم توسعه و عدم توسعه، متقابلا فساد سیاسی را به وجود می آورد. فساد سیاسی نقش منفی بر فرایند توسعه سیاسی داشته و چالش های اساسی برای سیستم سیاسی و شهروندان آن فراهم می سازد. هم چنین فساد سیاسی و حقوقی، اعتماد شهروندان نسبت به سیستم را کاهش و سیستم سیاسی را با کاهش مشروعیت روبرو خواهد کرد.
خلاصه ماشینی:
چکيده هر تعريفي از فساد تمرکز اصلي آن بر دولت و سياست و رهيافت هاي تقاضامحور بوده و در طرف ديگر معادله فرد فراهم کننده قرار دارد که بسياري از تئوريها و مفهوم پردازيهاي موجود از آن تحت عنوان رشوه دهنده ياد ميکنند.
در اين بررسي منظور از فساد سياسي، سوء استفاده از قدرت واگذار شده توسط کارگزاران سياسي و دولتي در راستاي تامين منافع شخصي با هدف افزايش قدرت يا ثروت است .
(1379 هر تعريفي از فساد (يا مفهوم پردازي در رابطه با آن ) تمرکز اصلي آن بر دولت و سياست و رهيافت هاي تقاضامحور بوده و در طرف ديگر معادله فرد فراهم کننده قرار دارد که بسياري از تئوريها و مفهوم پردازيهاي موجود از آن تحت عنوان رشوه دهنده ياد ميکنند.
سوال اصلي پژهش اين است که آيا از منظر جامعه شناسي سياسي، فساد سياسي با توسعه سياسي رابطه دارد؟ مباني نظري فساد سياسي به استفاده از قدرت از جانب مقامات دولت در بالاترين سطوح و افراد منتخب شامل قانونگذاران ، يا شبکه مرتبط با ايشان به منظور کسب منافع نامشروع خصوصي (فردي يا گروهي) گفته ميشود.
معضل ديگر عبارت است از اين که در سيستم هاي غير دمکراتيک و شبه دمکراتيک (نئوپاترمونيال ) که در آن ها قدرت سياسي در اصل در جهت تعقيب منابع نخبگان حاکم به کار ميرود افزايش کارآيي دولت در اصل ممکن است خود نسبت به توسعه ملي زيان - بخش باشد و ممکن است منجر به کسب امتيازات مالي براي نخبگان حاکم شود.