چکیده:
همان گونه که از دیباچة شاهنامه برمی آید» آنگاه که پهلوان دهقاننژاد - ابومنصور
محمّدین عبدالرزاق - در کار پژوهیدن روزگار دیرین» ز هر کشوری موبدی سالخورد را
به همکاری فرامی خواند تا از کیان جهان و فرّخ مهان و روزگار نیک اختری پرسش
نماید» آنچه از نامهها و دفترهای پراکنده گرد می آید» بی گمان بیشتر به خط و زبان
پهلوی بوده است و از آنجایی که هنوز در نیمه نخست قرن چهارم» واژههای کهن و
پهلوی نهتنها برای اهل دانش و فرهنگک, بلکه برای اهالی کوچه و بازار نیز آشنا بوده
است» چندان دور از انتظار نیست که در لابهلای ابیات شاهنامه» واژههایی در معنای کهن
آن نهفته باشد. واژههایی که در درازا و گذر زمان؛ امروزه معنای کهن آن ناآشنا و
چهبسا شکل آن دگرگون شده باشد. در این نوشتار واژة (آن» و ترکیب «مردهش)» مورد
۰ .
بررسی قرار می گیرند.
خلاصه ماشینی:
پژوهشی دربارة دو واژه در دیباچة شاهنامه محسن مستوفی افشار* 1 چکیده همانگونه که از دیباچۀ شاهنامه برمیآید، آنگاه که پهلوان دهقاننژاد - ابومنصور محمّدبن عبدالرزّاق ـ در کار پژوهیدن روزگار دیرین، ز هر کشوری موبدی سالخورد را به همکاری فرامیخواند تا از کیان جهان و فرّخ مهان و روزگار نیک اختری پرسش نماید، آنچه از نامهها و دفترهای پراکنده گرد میآید، بیگمان بیشتر به خط و زبان پهلوی بوده است و ازآنجاییکه هنوز در نیمۀ نخست قرن چهارم، واژههای کهن و پهلوی نهتنها برای اهل دانش و فرهنگ، بلکه برای اهالی کوچه و بازار نیز آشنا بوده است، چندان دور از انتظار نیست که در لابهلای ابیات شاهنامه، واژههایی در معنای کهن آن نهفته باشد.
با توجّه به شواهد و مراتب گفته شده، اینگونه به نظر میرسد که واژۀ «آن» بازمانده از زبان و گفتار پهلوی و در معنای «نیز، دیگر و همچنین» باشد که شاید از طریق خداینامهها و متونی که در اختیار حکیم بوده یا به جهت گویش رایج قرن چهارم به متن شاهنامه راه یافته است.
ب: واژة «مردهش» بیت 61: مگر مردمش خیره خوانی همی, , پسین شماری ندانی همی در لت نخست، چهارگونه ضبط (مردمش، مردم، مردمی، مردمم) برای واژۀ دوّم ، به شرح زیر در دستنویسها دیده میشود: بیروت، فلورانس و سعدلو: مردمش؛ لندن: مردم ؛ استانبول، لنینگراد، ظفرنامه، پاریس و برلین: مردمی؛ قاهره: مردمم.