چکیده:
پژوهش حاضر بهمنظور تحلیل مبانی معرفتشناسی نفس ازدیدگاه علامه طباطبایی و هانری برگسون، و استخراج دلالت تربیت اخلاقی آن صورت گرفته است. برای انجامدادن تحقیق از روش توصیفی- تحلیلی، تطبیقی و استنتاجی استفاده کرده و نتیجه گرفتهایم معرفتشناسی شهودی و عقلانی نفس برای فیلسوفان اخلاقیای همچون علامه طباطبایی و برگسون، این امکان را فراهم میآورد که با کشف بنبستهای فکری مؤثر بر بحرانهای معرفتی دنیای امروز، راهکاری برای فائقآمدن بر معضل ازخودبیگانگی بهعنوان یکی از مهمترین چالشهای انسان معاصر بهدست دهند. علامه طباطبایی ازمیان دو نوع سِیر آفاقی و انفسی برای کسب معرفت، نظر و سِیر در آیات نفس را سودمندتر دانسته و معرفت نفس را تنها راه رسیدن انسان به غایت نهایی قلمداد کرده است. برگسون نیز نگریستن به انسان از زاویهای دیگر را پیشنهاد کرده و معتقد است این نگرشِ نوین در فضای غفلتزای برخاسته از تمدن مادّیگرا بار دیگر، ما را به ساحتی معنوی و عارفانه میبرد. وی با استفاده از روشی شهودی و بیواسطه، البته با توافق عقل، رهایی از بیگانگی با خویشتن را برای اتصال به سرچشمة هستی بهتصویر کشیده است. در این پژوهش، پساز تبیین هدف اصلی تربیت اخلاقی ازنگاه این دو فیلسوف، به اصول کلی و روشهای تربیت اخلاقی پرداختهایم. اصول مبتنیبر مبانی معرفتشناسی در دیدگاه آگاهیمدار علامه طباطبایی و برگسون، مشتمل بر تعقل، شهود و بصیرت مداوم، البته با میزان اهمیت متفاوت هستند که درنتیجۀ آنها هرکدام از این دو فیلسوف، روشی متناسب با هدف اصلی و اصول را برای تحصیل معرفت نفس بهدست دادهاند. روش پیشنهادی علامه طباطبایی در تربیت اخلاقی واقعگرایانهاش مراقبه و محاسبۀ نفس است و روش برگسون در تربیت اخلاقی شهودگرایانهاش درک شهودی نفس ازطریق قواعد سهگانه.
The present study aimed to analyze the epistemological foundations of the «self» from the perspectives of Allameh Tabatabai and Henri Bergson and to extract its implications for moral education. We utilized a descriptive-analytical, comparative, and inferential method to carry out this research and we have concluded that the intuitive and rational epistemology of the self provides moral philosophers like Allameh Tabatabai and Bergson with the possibility to find a solution to overcome the problem of alienation, which is one of the most important challenges of contemporary man, by discovering the intellectual impasses that affect the epistemological crises of today's world. Between the worldly journey (seyr-e-aafaaqi) and inward journey (seyr-e-anfusi) to acquire knowledge, Allameh Tabatabai considered looking at self and the journey in the self-related signs to be more beneficial and considered the self-knowledge as the only way to achieve the ultimate goal. Bergson also suggested looking at human being from another angle and believes that this new attitude, in the neglectful atmosphere arising from materialistic civilization, will once again take us to a spiritual and mystical domain. Using an intuitive and direct method, of course, with the agreement of reason, he has portrayed freedom from alienation from oneself to connect with the source of existence. In this research, after explaining the main goal of moral education from the perspectives of these two philosophers, we have discussed its general principles and methods. The principles based on epistemology in the consciousness-oriented perspective of Allameh Tabatabai and Bergson, include reasoning, intuition, and continuous insight, of course, with different levels of importance, as a result of which each of these two philosophers has provided a suitable method for achieving self-knowledge Allameh Tabatabai's proposed method in his realistic moral education is meditation and calculation of self, and Bergson's method in his intuitive moral education is the intuitive understanding of self through the triple rules.
خلاصه ماشینی:
اصول مبتنیبر مبانی معرفتشناسی در دیدگاه آگاهیمدار علامه طباطبایی و برگسون، مشتمل بر تعقل، شهود و بصیرت مداوم، البته با میزان اهمیت متفاوت هستند که درنتیجۀ آنها هرکدام از این دو فیلسوف، روشی متناسب با هدف اصلی و اصول را برای تحصیل معرفت نفس بهدست دادهاند.
معرفت، نفس، شهود، علامه طباطبایی، برگسون مقالۀ مستخرج از رسالۀ دکتری با عنوان بررسی تطبیقی مبانی فلسفی معرفت نفس ازدیدگاه سید محمدحسین طباطبایی و هانری برگسون، و دلالتهای آن در تربیت اخلاقی، رشتۀ فلسفۀ تعلیموتربیت، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی.
Henri-Louis Bergson (French: [bɛʁksɔn]; 18 October 1859 – 4 January 1941) Keith Ansell-Pearson John Mullarkey در مقالۀ حاضر کوشیدهایم با تعمیق در آرا و اندیشههای این دو فیلسوف اخلاقی و درپرتو تأمل در مفهوم معرفت نفس که لازم است ارزش فلسفی آن بهاندازۀ کافی توسعه یابد، به این پرسشها پاسخ دهیم که چگونه شهود درونی و استدلالهای عقلی در دستیابی به معرفت حقیقی میتوانند چراغ راه تربیت آدمی قرار گیرند و چگونه فلسفه در این زمینه بهعنوان کارکردی مؤثر در تربیت اخلاقی، گرههای ناگشوده را باز خواهد کرد.
براساس آنچه گفتیم، نقش معرفت در فلسفۀ برگسون آشکار میشود؛ بهطوری که از هریک از این دو مقولۀ عقل و غریزه میتوان به دیگری رسید؛ زیرا از طرفی خودآگاهی یا نفس به عقل و غریزه تقسیم میشود و از سوی دیگر، واقعیت به دو صورت حیات و ماده برای ما آشکار است و عقل با ماده و غریزه با حیات، همسازی دارد؛ بنابراین، غریزه به شهود منتهی میشود و عقل به تحلیل.