چکیده:
پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش مولفه های رویکرد ساختاری بر کیفیت زندگی، حل تعارضات زناشویی و بهزیستی روان شناختی زوجین متعارض انجام شد. روش این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود.
جامعه ی آماری شامل زوجین متعارض زنان شهر اراک در نیمه اول سال ١٤٠٠ که برای حل مشکلات مربوط به مسایل خانوادگی و زناشویی به مراکز مشاوره خانواده و روان این شهر مراجعه و تعداد آنها حدودا ٢٢٠نفر بوده و از بین آنها تعداد
٣٠نفر برحسب شرایط ورود به پژوهش به عنوان نمونه انتخاب و به صورت گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش (١٥نفر) و گروه کنترل (١٥نفر) جایگزین شدند. پس از انجام پیش آزمون به کمک پرسشنامه های کیفیت زندگی (٣٦-SF)، سبک های حل تعارضات زناشویی (ROCI-II) و بهزیستی روان شناختی ریف (١٨-RSPWB) گروه آزمایش هشت جلسه ٩٠دقیقه ای مشاوره گروهی با رویکرد ساختاری براساس کتاب خانواده و خانواده درمانی مینوچین (٢٠١٣) را دریافت کرد. درحالی که گروه کنترل هیچ برنامۀ مداخله ای دریافت نکرد. پس از پایان دورة آموزشی از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد و داده های به دست آمده با استفاده از روش های آمارتوصیفی (میانگین، انحراف استاندارد) و آمار استنباطی (تحلیل کواریانس چندمتغیری) با کمک نرم افزار spss ویراست ٢٥ تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که آموزش مولفه های رویکرد ساختاری بر کیفیت زندگی، حل تعارضات زناشویی و بهزیستی روان شناختی زوجین متعارض تاثیر مثبت و معناداری داشته است (٠٠٥> p).
خلاصه ماشینی:
نتايج هر دو در ادامه نمايش داده شده است : جدول ٤: تحليل کوواريانس آموزش مؤلفه هاي رويکرد ساختاري بر کيفيت زندگي ، حل تعارضات زناشويي و بهزيستي روان شناختي زوجين متعارض (به تصویر صفحه رجوع شود)با استفاده از مقادير آماره F رديف پس آزمون متغيرها (١٦/٨٤٣؛ ٤/١٩٩ و ٦٠/١٥) که هر سه در سطح خطاي قابـل قبـول (٠/٠٥) محاسبه شده است ميتوان نتيجه گيري نمود که پيش فرض خطي بودن رگرسيون همپراش و وابسته رعايت شده است .
نتايج بدست آمده از سنجش اين فرضيه که با استفاده از آزمون تحليل کوواريانس چندمتغيري انجام شده نشان داد آموزش مؤلفه هاي رويکرد ساختاري باعث بهبود کيفيت زندگي ، حل تعارضات زناشويي و بهزيستي روان شناختي زوجين متعارض شده است .
نتيجه تحقيقات پيشين از جمله نامني و دهمرده (١٣٩٩)، معصومي (١٣٩٨)، احمديتبار، مکوندي و سوداني(١٣٩٧)، موسوي (١٣٩٦)، فريدي(١٣٩٥)، ايزدي، مزيدي، داودي و مهرابي زاده (١٣٩٥)، حيدرنيا و مامي(١٣٩٥)، آهنگريان و شاويسي زاد(١٣٩٤)، نافيان دهکردي(١٣٩٣)، رستم اوغلي ، پورعبدل سالاري فر و نريماني (١٣٩٣)، براتيان (١٣٩٢)، خيام نکويي، يوسفي و منشئي(١٣٨٩)، سوداني، شهرياري و شفيع آبادي (١٣٨٨)، چانگ يو(٢٠٢٠١٦)، وينسنت ، ويشيز و گري (٢٠٢٠١٧)، پارکوور، متريک ، پارکوور و گريفن -اسميت (٢٠٢٠١٨)، فوکويا(٢٠١٩١٩)، مک لندون ، مک لندون و پتر(٢٠١٩٢٠)، جونز و همکاران (٢٠١٩٢١)، هانسون و لندبلند(٢٠١٨٢٢)، گلدنبرگ و گلدنبرگ (٢٠١٨٢٣)، ورثينگتون و همکاران (٢٠١٧٢٤)، جنيا مک کلمان و همکاران (٢٠١٧٢٥)، برنارد(٢٠١٦٢٦)، چن ، چان و تامپسون (٢٠١٥٢٧) و گامريو و همکاران (٢٠١١٢٨) با نتيجه فوق همخواني دارد و آن را تأييد ميکنند.