چکیده:
هدف این پژوهش امکان یا عدم امکان کاربست قاعده فقهی منع تشبّه به کفار بر یوگا است. میدانیم که قاعده مذکور از قواعد مشهور و متداول در آثار فقهای عظام میباشد. هدف این نوشتار، کاربردی ساختن یک قاعده فقهی در امری مستحدث است تا ظرفیتهای فقه در امور مستحدثه بیشتر تبیین شود. روش بهکاررفته در این تحقیق، تحلیل ادله قاعده فقهی مزبور بر اساس تنقیح مناط است. آنچنانکه از تنقیح مناط مبتنی بر ادله روایی این قاعده به دست میآید هر نوع تشبّه جستن در اعمال، ظواهر و سبک زندگی و گرایشها به کفار که موجب تمایل قلبی فرد مسلمان به باورهای کافرکیشانِ آنان شود یا از عِدّه و عُدّه مسلمین بکاهد و موجب کمرنگی شعائر و نمادهای اسلامی در جامعه اسلامی شود، مشمول حرمت شرعی است. بر اساس این تنقیح مناط میتوان دید که اعمال امروزی یوگا به مفادهای مزبور بسیار نزدیک است. چه اینکه یوگا ورزش صرف نیست و به اعتقاد بزرگان و پیشقراولان ترویج آن در ایران، از باورها و عقاید زمینهای خاص خود جداییناپذیر است. درنتیجه میتوان انطباق قاعده فقهی مزبور بر یوگای معاصر را بسیار محتمل دانست.
The main issue of this study is the possibility or impossibility of applying the jurisprudential rule of infidel resemblance prohibition to Yoga. We know that the aforementioned rule is one of the most popular and common rules in the works of the great jurists. The purpose of this article is to make a jurisprudential rule applicable in new matters, to further clarify the capacity of jurisprudence in the field of new matters. The method used in this research is evidence analysis of the aforementioned jurisprudential rule, based on basis expurgation. As it is derived from the basis expurgation of this rule, based on evidences narration, any kind of resemblance-seeking in the infidel’s actions, appearance, lifestyle and tendencies that would make the heart of a Muslim person tend to their infidel beliefs, or reduce the number of Muslim personnel and equipment, and cause the Islamic symbols in an Islamic society to become dim, is subject to religious sanctity. According to this basis expurgation, It can be seen that today's practices of Yoga are very close to the mentioned meaning. Because Yoga is not a mere sport and, according to the greats and forerunners of its promotion in Iran, is inseparable from its underlying beliefs. As a result, the possibility of The Conformity of the aforementioned jurisprudential rule on contemporary yoga can be very likely.
خلاصه ماشینی:
واژه يوگا براي نخستين بار در «کَتها اوپانيشاد»٢ به معناي «مهار حواس » تعريف گرديده که شامل نوعي انضباط اخلاقي، جسماني و فکري است که با مهار بدن ، ذهن را آماده پذيرش و شناخت جهان فراحسي مينمايد و اين همان هدفي است که بسياري از مرتاضان در اديان و آئين هاي کشور هند با ساده زيستي، رياضت و مراقبه در انزوا سعي در نيل به آن دارند (سيّد و سالاري، ١٣٩٣، ص ٩٨).
لذا بايد گفت که يوگا نه يک نظام فلسفي، نه يک سامانۀ جامع عرفاني و نه يک دين است ؛ بلکه انضباطي اخلاقي، بدني و فکري به هدف آرامش جسم و جان است که باوجود باور به خداوند به نظر ميرسد که عرفان به معناي شناخت و ارتباط باخدا با آن بيگانه است ؛ بنابراين ميتوان يوگا را يک مکتبي دانست که از مايه هاي فلسفي نظري و عملي برخوردار بوده و بر جنبه هاي پرورش جسماني و نيز تربيت روحاني و متافيزيکي به عنوان راه رستگاري انسان تکيه ميکند.
حال با توجه به جدائيناپذيري جنبه هاي ورزشي و آرامش بخشي يوگا از پشتوانه هاي اعتقادي و فلسفي آنچه بايد گفت ، جلال موسوي نسب پدر علم يوگا در ايران تصريح ميکند که يوگا صرفاً يک ورزش نيست ، آيا ميتوان يوگا با تماميت اعتقادي و عملي آن را عام و فراگير دانست يا بايد آن را مختص به هندوئيسم کافر کيش دانست ؟ به نظرمي رسد که هنگاميکه افراد ساير مذاهب ، از يوگا استفاده ميکنند، و در آن مکان و در آن زمان که يوگا را تمرين ميکنند، اعتقادات هندويي به صورت خودآگاه يا ناخودآگاه در پس زمينه ذهني آن ها حاضر است ، بنابراين شکل ظاهري و عملي يوگا مختص به کساني ميشود که از باورهاي خاصي که کفر محسوب ميشوند، تبعيت ميکند.