چکیده:
در قراردادهای بلند مدت نفت و گاز به منظور جلوگیری از برهم خوردن تعادل و توازن قراردادی در خلال اجرای طولانی مدت قرارداد، شرط مذاکره مجدد پیش بینی می شود تا با انجام دوباره مذاکره در خصوص شروط و چگونگی اجرای قرارداد، تعادل برهم خورده به قرارداد باز گردد. گرچه مفهوم مذاکره مجدد، ساختار و ابعاد آن توسط سایر محققین بررسی شده است ولی به این پرسش پاسخی داده نشده است که آیا درج شرط مذاکره مجدد در قراردادهای نفتی به معنای الزام طرفین به حصول توافق است؟ به بیان بهتر مذاکره مجدد نوعا تعهد به وسیله است و یا تعهد به نتیجه؟ واضح است که درج مذاکره مجدد را نباید صرفا عملی تشریفاتی و شکلی محسوب کرد، زیرا هدف از درج چنین شرطی بازگردان تعادل به قرارداد بدون نیاز به رجوع به دستگاه قضایی است، بنابراین اگر رسیدن به توافق امری تکلیفی برای طرفین قرارداد نباشد، اساسا درج چنین شرطی فاقد قدرت الزام آورمی باشد و صرفا تبدیل به عملی وقتگیر و بیهوده می شود، بالاخص زمانی که طرفین در مواضع خود اصرار داشته باشند. نتیجه مطالعات این مقاله نشان می دهد مذاکره مجدد نوعا تعهد به نتیجه است و طرفین باید از طریق توسل به چنین شرطی و با رعایت حسن نیت قراردادی، در خصوص اختلاف فی مابین توافق کسب کنند.
To prevent die equilibrium in long term oil and gas contracts, renegotiation clause is put in contracts in order to regain equality and balance of contract. Of course the concept of renegotiation, its charts and its aspects has been realized by other authors, but this question is still unanswered that dose renegotiation clause make an obligation on parties to reach result? In other word is renegotiation, obligation to means or obligation to reach an agreement. It is obvious that renegotiation is not just a simple form in contract, because the reason of putting this clause in contracts is to reach rebalance of contract without re coursing to judiciary system. So if renegotiation dose not make an obligation on parties to reach result, stipulating this clause will become meaning less, and leads to wasting of time. thus our research shows that renegotiation is obligation to means, so parties have to make a deal after re coursing renegotiation in goof faith.