چکیده:
این مقاله تلاش دارد تأثیر حکمرانی بر ثبات سیاسی با محوریت خشونت سیاسی را مطالعه و از منظر جامعهشناسی سیاسی تبیین کند. فهم این رابطه از وجه ایجابی آن تا حدی شفاف شده است که افزایش کارایی و قابلیتهای سیستم سیاسی در حل مشکلات و پاسخگویی به تقاضاها و بازخورد موفقیتآمیز عملکرد آن میتواند به ثبات سیاسی منتهی شود؛ اما وجه سلبی آن یعنی ضعف حکمرانی بر بیثباتی سیاسی و تشدید خشونت سیاسی چندان شفاف نیست و پیچ و خمهای این معادله نیازمند بررسی و دقت نظری است. با این توضیح و با استفاده از نظریات و دیدگاههای موجود که مستقیم و غیر مستقیم مقومهای بیثباتی سیاسی را تبیین میکند و نیز نظریاتی که پیامدهای کیفیت حکمرانی را بر بیثبات سیاسی میسنجد، تلاش میشود به این پرسش پاسخ داده شود که ضعف حکمرانی از طریق چه مکانیسمهایی بر بیثباتی سیاسی بهویژه خشونت سیاسی اثر میگذارد و تجربه جمهوری اسلامی ایران در این خصوص چگونه آن را تأیید یا تکمیل مینماید؟ جهت رسیدن به پاسخ و یافتن مدل تحلیلی، این نوشتار، به شیوه استقرایی نظریات، دیدگاههای موجود و تجربه جمهوری اسلامی ایران را بررسی نموده، با استخراج عوامل اثرگذار بر این فرایند میکوشد مکانیسم و فرایند تأثیر حکمرانی ضعیف بر بیثباتی سیاسی بهویژه خشونت سیاسی را بازنمایی کند. نتایج این بررسی نشان داد سه دسته عوامل در فرایند اثر حکمرانی بر بیثباتی سیاسی ناشی از خشونت سیاسی حضور دارند: نخست عوامل ذهنی همچون بیاعتمادی سیاسی و احساس محرومیت نسبی؛ دوم بستر اجتماعی و فرهنگی کنشهای بیثباتکننده و سوم عوامل مداخلهگر و تشدیدکننده؛ چون حوادث سیاسی ناگوار که در کنار فضاسازی رسانه و شبکههای اجتماعی مسیر بی ثباتی سیاسی را سرعت میبخشد و در بسیج کنشهای خشونتبار جمعی نقش دارد.