چکیده:
براساس رویکردهای علمی جدید، زبان شعر نه تنها من عندی نیست بلکه زبانی چند سویه با مقولاتی بسیار متقن است. موضوع جریانشناختی شعر به این دلیل درخور تامل است که میتواند گسترهی ظهور تحولات اجتماعی-تاریخی را از پس انگارههای فکری شاعرانه متبلور سازد. شواهد متنی قریب به200 سالهی موجود نشان میدهد که شعر بلوچی فراز و فرودهای تاریخی طولانی را طی کرده است که آنها را میتوان در کلیتی سهگانه دستهبندی کرد. دورهی حماسهها و منظومههای عاشقانه، دورهی ملّا فاضل و عصر تحوّلِ ساختارشعری. این پژوهش با ابزار مطالعهی کتابخانهای و با شیوهای تحلیلگرایانه میکوشد تا به این مساله بپردازد: آیا شعر عصر نواندیشی توانسته متناسب با جریانهای اجتماعی، تاریخی و سیاسی پیشبرود و تحولی در دو سطح فرم و محتوا ایجادکند؟ بهطورکلی برآیند پژوهش مبین این است که شعر عصر نواندیشی اگر چه تا حدی به سیاق پیشین خود وفادار بوده اما به میزان درخور توجهی هم از حیث فرم و هم از حیث درون-مایه متحول شده و از پیامدهای جهانی و ملی تاثیر پذیرفته است.
According to new scientific approaches, the language of poetry is not only one-sided but also multi-faceted language with very cogent categories. The subject of the flow ology of poetry is worth considering because it can crystallize the extent of the emergence of socio-historical developments from behind poetic intellectual ideas. Nearly 200-year-old textual evidence shows that Baluchi poetry has gone through long historical ups and downs that can be categorized into three generalities. The period of epics and love poems, the period of Mullah Fazel and the era of the transformation of poetic structure. This research tries to deal with this issue with the help of library study tools and analytical methods: Has the poetry of the modern age been able to develop in accordance with social, historical and political social issues and create a change in both levels of form and content? In general, the result of the research shows that the poetry of the modern age, although somewhat faithful to its previous context, has changed significantly both in terms of form and theme and has been influenced by global and national consequences.
خلاصه ماشینی:
اکنون با اتقان به اين موضوع که از منظر هستيشناسي پيوندي عميـق و ناگسسـته ميـان جامعـه و ادبيات وجود دارد و به عبارتي، ادبيات برايند جامعه است ، اين پژوهش ميکوشد تا براساس منابع مستند و متقن با بهره گيري از مباني فکري مفروضات علمي جريان شناختي شعر عصر نوانديشي و بيداري بلـوچي را تحليل نمايد و نموداري روشن از شاکلۀ شعر نوين بلوچي و کيفيت انديشه و نگرش با تصاوير بلاغي و زبان شاعرانه در دو سطح فرم و محتوا ترسيم کند.
شايد در اين مقام چنين پرسشي ايجاد شود که چه عامل يا عـواملي سـبب شـده اسـت کـه جريـان تجـدّد و نوخواهي در ادب بلوچي نسبت به زبان فارسي ديرتر شکل گيرد؟ جمـال عبدالناصـر دهـاني در شـماره ١٨ نشـريۀ «چمّگ » (čammag) در مقاله اي با عنوان «بلوچي ادب ءُ نوکين درو ءِ لـوٹ» (ادب بلـوچي و خواسـته هاي دورة نوين ) اين گونه به اين پرسش پاسخ داده است : «علل اين امر فراوان اند، امّا بزرگتـرين دليـل آن ضـعف آمـوزش و عقب ماندگي آموزشي در بلوچستان است » (٢٠١٦: ٢٨-٢٩).
تلاش ما در اين پژوهش بررسي و تحليل ٧٠ سال اخير شعر بلوچي براي درک و دريافت جريان شعر بيداري در حوزة جغرافيايي بلوچستان پاکستان به عنوان مرکز تحوّلات و بلوچستان ايران است ؛ دوره اي که ما آن را به عنـوان ُنرم در نظر گرفته ايم از دورة ميرگل خان نصير، شاعر آزاديخواه بلوچ و به طور خاص از سال ١٩٥٢ مـيلادي، سـال نشر اولين اثر اين شاعر بزرگ بلوچ يعني گلبانگ است .