چکیده:
هدف از انجام تحقیق شناسایی شرایط علی ایجادکننده سقف شیشهای، شرایط مداخلهگر و زمینهای موثر بر ایجاد و اعمال سقف شیشهای، استراتژیهای اعمال سقف شیشهای و پیامدهای حاصل از پدیده سقف شیشهای شرکت ملی پخش فراوردههای نفتی ایران در قالب مدل پارادایمی و سپس ارائه مدل مفهومی آن مبتنی بر مدلسازی معادلات ساختاری، بر مبنای رویکرد آمیخته اکتشافی طراحی مدل می باشد. به منظور بررسی روایی دادههای کیفی از روایی سازه، بیرونی، توصیفی و تفسیری و به منظور بررسی قابلیت اعتماد از رویکرد فلینت و همکاران (2002) استفاده شد. نتایج حاصل از تحقیق کیفی در قالب 5 گروه شرایط علی، شرایط زمینهای، شرایط مداخلهگر، استراتژیها و پیامدها طبقهبندی شدند. پس از تدوین مدل، بخش کمی تحقیق، بررسی شد که برای بررسی روایی از روایی محتوایی و سازه استفاده گردید. یافتههای تحقیق نشان داد که هژمونی ارزشهای مرد سالارانه با ضریب تاثیر (۲۶۳/۰)، سیاستهای سازمانی مردانه با ضریب تاثیر (186/0)، مدیریت و سازمانهای مردسالار با ضریب تاثیر (181/0)، پذیرش و تسلیم با ضریب تاثیر (180/0)، فشار انتظارات ناشی از نقش با ضریب تاثیر (171/0)، به ترتیب بیشترین تاثیر را بر عوامل علی و خانواده با ضریب تاثیر (841/0) بیشترین تاثیر را بر عوامل زمینهای داشته و نقش تعدیل گر شخصیت افراد در ورود به لابیگریهای سازمانی با ضریب تاثیر 921/0 به عنوان اثرگذارترین عامل بر شرایط مداخلهگر می باشد. ضمن اینکه موجه سازی با ضریب تاثیر (۹۱۷/۰) به عنوان موثرترین استراتژی در اعمال پدیده شیشهای بوده و مهمترین پیامد سقف شیشهای نیز پیامدهای سازمانی با ضریب تاثیر (۹۴۶/۰) مطرح گردید.
The purpose of this study was to identify the causal conditions of glass roofs, intervening conditions and contexts affecting the creation and application of glass roofs, strategies for applying and the consequences of the glass roof phenomenon of the National Iranian Petroleum Products Distribution Company in a paradigm model and then presenting its conceptual model. Structural, external, descriptive and interpretive validity were used to evaluate the validity of qualitative data and Flint (2002) approach was used to evaluate the reliability. The results of qualitative research were classified into 5 groups: causal conditions, contextual conditions, intervening conditions, strategies and consequences. After compiling the model, the quantitative part of the research was reviewed and content validity and structure validity were used to evaluate the validity. Findings showed that hegemony of patriarchal values with impact factor (0.263), male organizational policies with impact factor (0.186), management and patriarchal organizations with impact factor (0.181), acceptance and submission with impact factor ( 0.80), the pressure of expectations due to the role with the impact factor (0.171), respectively, has the greatest impact on causal factors and family with the impact factor (0.841) has the greatest impact on underlying factors and the moderating role of personality Entering organizational lobbying with an impact factor of 0.921 is the most influential factor the interventionist conditions. In addition, justification with an impact factor (0.917) was the most effective strategy in applying the glass phenomenon and the most important consequence of the glass ceiling was organizational consequences with an impact factor (0.946).
خلاصه ماشینی:
لذا اين پژوهش تلاش دارد تا با درک وجود شکاف هاي تئوريک و کاربردي در باب حضور زنان در پست هاي مديريتي و موانع ارتقاء آنان براساس استعاره اي همچون سقف شيشه اي، مدلي را ارائه دهد تا به ايجاد درک منسجم تر از عوامل موثر بر استعاره سقف شيشه اي در شرکت ملي پخش فراورده هاي نفتي ايران منجر گردد.
در رابطه با پيشينه هاي تجربي در زمينه سقف شيشه اي بايد بيان نمود، تحقيقات با رويکرد تجربي و حتي کيفي زيادي در اين زمينه انجام شده است که از ابعاد و با ترکيب متغيرهاي ديگر مورد بررسي قرار داده شده است ، اما کمتر از طريق رويکردهاي شناختي اقدام به طراحي مدل دلايل سقف شيشه اي و موانع ايجاد کننده ي ارتقاء زنان به مشاغل بالاتر پرداخته شده است و اين پژوهش با ادراک اين موضوع که وجود سقف شيشه اي چه تاثيراتي مي تواند بر مسير شغلي زنان داشته باشد، تلاش نمود از طريق استفاده از روش هاي آماري همچون ترکيب کردن تحقيق در عمليات جاري سازماني مثل شرکت نفت ، دلايل را شناسايي و در قالب مدلي بر اساس نظرات تخصصي طراحي نمايد.
در اين پژوهش کارکنان زنان اداره هاي دولتي کشور آمريکا مورد بررسي قرار گرفت و نتايج پژوهش نشان داد، سقف شيشه اي پديده اي فرهنگي حتي در کشوري همچون آمريکا مي باشد که دموکراسي در آن حاکم است و وجود استراتژي هاي منابع انساني در کنار ابزارهاي استراتژيک فرهنگي و سرمايه هاي اجتماعي مي تواند به کاهش ديدگاه هاي جنسيت محور در ارتقاي شغلي زنان منجر شود و باعث شکستن سقف شيشه اي براي آن ها گردد.