چکیده:
یکی از شایعترین خشونتها علیه زنان، خشونتهای جنسی ارتکابی از سوی شوهر است. قانون، بزهدیدگی جنسی را بعنوان یکی از موجبات درخواست طلاق از سوی زوجه مورد شناسایی قرار نداده است، لذا بزهدیدگان، دادخواست خود را تحت عنوان «عسر و حرج»، تقدیم دادگاه مینمایند. از آنجا که قانونگذار، تعیین مصادیق عسر و حرج را به تفسیرهای قضایی واگذار کرده است، درباره شمول عنوان عسر و حرج بر خشونتهای جنسی میان قضات اتفاق نظر وجود ندارد. پرسش پژوهش آن است که در پرونده های طلاق به علت خشونت جنسی، قضات چه تفسیری از «عسر و حرج» دارند؟ روش پژوهش، کیفی است و بمنظور جمع آوری داده های مورد نیاز برای پاسخ به پرسش، از روش مصاحبه عمیق با 10 قاضی، 10 وکیل و 30 بزهدیده، تحلیل محتوای 20 دادنامه و مشاهده غیرمشارکتی استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان میدهند تفسیرهای قضایی تحت تأثیر عواملی نظیر کلیشه های قضایی، سیاستهای کاهش طلاق، فضای مردانه محاکم خانواده و اکراه زنان در بذل مهریه، از به رسمیت شناختن خشونتهای جنسی زناشویی بعنوان مصداقی از عسر و حرج طفره میروند. حمایت از بزهدیدگان، علاوه بر بازنگری در قوانین مربوط به موجبات طلاق، نیازمند حضور پررنگ تر قضات مشاور زن در محاکم خانواده می باشد.
Sexual violence perpetrated by the husband is one of prevalent forms of domestic violence. Women victims of marital sexual violence take action for divorce. Because the law does not recognize sexual violence as a legitimate reason for divorce, they file Osro-Haraj lawsuits. Because the legislature has left the determination for such cases to judicial interpretation, there is rampant disagreement among judges. The purpose of this study is to determine what factors influence judicial interpretations of Osro-Haraj in divorce cases due to marital sexual violence. To find the answer to this question, the case study method was utilized, including in-depth interviews with 10 judges, 10 lawyers and 35 victims, content analysis of verdicts and non-participatory observation by attending court hearings. The findings reveal that judicial interpretations are influenced by factors such as the judicial stereotypes, policies that aim to keep divorce statistics low, the male-dominated nature of family courts, the wife's reluctance to forgo dowry, etc. The above-stipulated factors preclude the judicial system from recognizing marital sexual violence as a form of Osro-Haraj. In addition to amending and revising the divorce laws, protection of martial violence victims requires a transformation in the male-dominated nature of the courts by appointing female judges.
خلاصه ماشینی:
یافته های پژوهش نشان می دهند که تفسیرهای قضایی تحت تأثیر عواملی نظیر کلیشه های قضایی ، سیاست های کـاهش طلاق ، فضای مردانة دادگاه های خانواده و اکراه زنان در بـذل مهریـه ، از بـه رسـمیت شـناختن خشونت های جنسی زناشویی به عنوان مصداقی از عسر و حرج طفره مـی رونـد.
نهایتاً، تلاش برای یافتن پاسخ این پرسش که چرا در پرونده های درخواست طلاق به علت خشونت جنسی ، نتیجة پرونده غیر قابل پیش بینی است و بزه دیدگانِ دارای شرایط نسبتاً مشابه ، با دریافت آرای کاملاً متفاوت ، محاکم خانواده را ترک می نمایند، نگارنـدگان را بـه انجـام ایـن پژوهش رهمنون ساخته است .
لذا، نوآوری این پژوهش از آن روست که کوشـیده ضـمن بهـره گیـری از ادبیـات عـام موجود در عرصة تجاوز و خشونت جنسـی و تلفیـق آن بـا اقتضـائات خـاص خشـونتگری جنسی از سوی شوهر، از رهگذر تجربة زیستة زنان خشونت دیـده ، دیـدگاه قضـات محـاکم خانواده و تحلیل محتوای آرای قضایی ، شمایی کلی از عوامل تأثیرگذار بر تفسیرهای قضایی از مفهوم عسر و حرج در پرونده های طلاق به درخواست زوجه ارائه دهد.
اغلـب وکـلای مصاحبه شونده نیز با اشاره به اینکه در نگاه برخی قضات ، عسر و حرج جنسی معنایی نـدارد و فقط کتک خوردن تا حدّ مرگ است که می تواند موجبی برای طلاق محسوب شود، بـه نقـش برجستة کلیشة قضایی لزوم حفظ زنـدگی مشـترک در پرونـده هـای خشـونت جنسـی اذعـان نموده اند.