چکیده:
روششناسیِ کشف فرضیۀ تبیینگر چیست؟ در دوران معاصر، و در مغربزمین، بیش و پیشاز همه، پِرس، هارمن، و لیپتون به این پرسش درپیچیدهاند. تلاشهای آنان به مفهوم «استنتاج بهترین تبیین» انجامیده است، که یک نوع دلیل غیرقیاسی مشتمل بر دو مرحله است: (1) تولید فرضیههای تبیینگر، (2) انتخاب بهترین تبیین. بنابراین، پرسش آغازین به پرسش از چیستیِ روششناسی هر یک از این دو مرحله فروکاسته خواهد شد. در دوران سنتی، و در جهان اسلام، نزد متکلمان و فقیهان، دو روش استنتاجی رواج داشته است به نامهای (الف) طرد و عکس، یا دَوَران؛ (ب) تقسیم و سبر، یا تردید که میتوان آنها را به پیشدیدهایی از استنتاج بهترین تبیین تأویل کرد و بهویژه، بهمثابۀروششناسیِ مرحلۀ (1) به کار بست. این خوانش نه تنها دَوَران و تردید را در برابر نقدهای فیلسوفان و منطقدانان مسلمان قابلدفاع خواهد کرد، بلکه از یکسو، به روششناسیِ طراحان آن دو، چهرهای معاصر بخشیده و از دیگرسو، به استنتاج بهترین تبیین پیشینهای کهن در فرهنگی کاملاً متفاوت خواهد داد. این یافتهها برای تاریخ منطق، تاریخ کلام، و حتی تاریخ فلسفۀ علم میتوانند مهم باشند.
At least before 13th century, there were two inferential methods in Islamic jurisprudence and Kalam, which were called ‘Dawaran’ (i.e. rotation) and ‘Tardid’ (i.e. disjunction). Having had a deductive view to them, Muslim logicians and philosophers had considered them as invalid arguments. This essay, but, propose a non-deductive view. Inference to the Best Explanation (IBE) is a non-deductive argument including two stages: (1) generation of explanatory hypotheses, and (2) selection the best one. ‘Dawaran’ and ‘Tardid’ can be construe as methods for the first stage. This reading not only would make them defensible against the traditional objections, but also, on the one hand, would give a modern look to their designers and, on the other hand, a longer history to IBE.At least before 13th century, there were two inferential methods in Islamic jurisprudence and Kalam, which were called ‘Dawaran’ (i.e. rotation) and ‘Tardid’ (i.e. disjunction). Having had a deductive view to them, Muslim logicians and philosophers had considered them as invalid arguments. This essay, but, propose a non-deductive view. Inference to the Best Explanation (IBE) is a non-deductive argument including two stages: (1) generation of explanatory hypotheses, and (2) selection the best one. ‘Dawaran’ and ‘Tardid’ can be construe as methods for the first stage. This reading not only would make them defensible against the traditional objections, but also, on the one hand, would give a modern look to their designers and, on the other hand, a longer history to IBE.
خلاصه ماشینی:
در دوران سنتی، و در جهان اسلام، نزد متکلمان و فقیهان، دو روش استنتاجی رواج داشته است به نامهای (الف) طرد و عکس، یا دَوَران؛ (ب) تقسیم و سبر، یا تردید که میتوان آنها را به پیشدیدهایی از استنتاج بهترین تبیین تأویل کرد و بهویژه، بهمثابۀروششناسیِ مرحلۀ (1) به کار بست.
بنابراین، فرضیهربایی پِرس نسبت به فرضیههای تبیینیِ رقیب، خنثی است؛ بدین معنا که هیچ روشی برای تولید فهرستی از این فرضیهها به دست نمیدهد، بلکه پساز تولید این فهرست، تنها با صورتبندی آنها در قالبِ ـ به تعبیر ما ـ وضع تالی غیرمغالطی، کارکرد تبیینی آنها را آشکار میسازد.
در این کتاب، «ا ب ت» چنین تعریف میشود: «ما با پذیرش دادهها و باورهای پسزمینهایمان، چیزی را استنتاج میکنیم که اگر صادق باشد، از میان تبیینهای رقیبی که میتوانیم برای آن دادهها پدید آوریم بهترین را به دست میدهد» (Lipton, 2004: 58).
در ارائۀ الگویی (مدلی) برای «ا ب ت»، پیشفرض لیپتون همانا «واقعگرویِ استنتاجی و تبیینی» است؛ یعنی اینکه (الف) هدف استنتاج صدق است، (ب) استنتاجهای واقعیِ ما معطوف به صدق، یا صدقمحور هستند؛ بدین معنا که عموماً ما را به سوی این هدف میبرند، و (ج) برای اینکه تبیینی بالفعل باشد، باید صادق یا تقریباً صادق باشد.
سهروردی میگوید که این ادعا سودی به ایشان نمیرساند؛ زیرا ممکن است وصفی که بهمنزلۀ علت حکم تعیین شده است، در جای دیگر، بدون اوصاف دیگر، ولی با اوصافی بدیل، مقتضی حکم باشد، نه بهنحو مستقل.