چکیده:
شایعترین و مهمترین دیدگاه مربوط به مناسبات مردم و حکومت در تاریخ ایران، دیدگاه مربوط به «تضاد دولت و ملت» است. این دیدگاه از جانب محمدعلی همایون کاتوزیان و برخی افراد دیگر ذکر شده است. در دیدگاه کاتوزیان، چرخۀ «استبداد، هرج و مرج، استبداد» درمورد مناسبات مردم و حکومت در تاریخ ایران مطرح شده است. دیدگاه «تضاد» با تعریفی که از جایگاه ساختار سیاسی می‏ کند به نقش نظام سیاسی در نحوۀ تعامل مردم با حکومت در تاریخ ایران اشاره دارد که همواره نشانگر وضعیت «چالش»، «نزاع» و «درگیری» بین آنها بوده است. این مقاله بهدنبال نقد دیدگاه «تضاد» با بهرهگیری از رهیافت «جامعهشناسی تاریخی» است. مدعا این است که دیدگاه «تضاد» نمی‏تواند جوهرۀ مناسبات مردم و حکومت در طول تاریخ ایران را تبیین کند. روش مقاله کیفی و بهصورت توصیفی ـ تفسیری است. یافته ‏ها حکایت از این دارد که با بهره ‏گیری از رهیافت جامعهشناسی تاریخی می‏توان در تعمیم دیدگاه تضاد بر کل تاریخ ایران و جوهرۀ آن تردید کرد، چراکه بستر تاریخی و اجتماعی جامعۀ ایران دیده نشده، لذا مکانیسم ‏های تعامل و نحوۀ زیست اجتماعی ایرانیان نیز فهم نشده است. با روش جامعهشناسی تاریخی می‏توان بر تکثر قواعد، تنوع تاریخ و بهخصوص فضاها و موقعیت ‏های متکثر غیرتضادی در مناسبات دولت و ملت در طول تاریخ ایران تأکید داشت.
.
The most common and important theory related to the relations between the people and the state in the history of Iran is the "contradiction between the state and the nation". This view has been expressed explicitly or implicitly by Mohammad Ali Homayoun Katozian and some others. In Katozian's view, the cycle of "tyranny, chaos, tyranny" about the relationship between the people and the state in the history of Iran is discussed. The "conflict" view points to the important role of the political system in the way people deal with the state in the history of Iran, where there have always been situations such as "challenge", "conflict" and "conflict". This article seeks to critically evaluate this view from the perspective of "Iranian identity." It is claimed that the view of conflict cannot explain the essence of the relationship between the people and the state in the history of Iran. In line with the claim of the article, the existence of convergence and alignment between the people and the state in the history of Iran and the commonalities between them is emphasized that the rejection of these commonalities can be seen in a territory called "Iranian identity" which has been proven. Because in the discussion of "Iranian identity", the people and the state subconsciously align and even cooperate, and this cooperation has led to the development, deepening and continuation of the Iranian identity and its dimensions and branches throughout its history.
Components such as the political system and land, tradition, custom, religion and culture and other Iranian historical figures are prominent in this regard.
خلاصه ماشینی:
يافته ها حکايت از اين دارد که با بهره گيري از رهيافت جامعه شناسي تاريخي ميتوان در تعميم ديدگاه تضاد بر کل تاريخ ايران و جوهرة آن ترديد کرد، چراکه بستر تاريخي و اجتماعي جامعۀ ايران ديده نشده ، لذا مکانيسم هاي تعامل و نحوة زيست اجتماعي ايرانيان نيز فهم نشده است .
البته اين که چه تعريفي از سياست ، دولت و جامعه در طول تاريخ ايران داده شود که دلالت بر اين داشته باشد که بين دولت و ملت ، همکاري جامع و مناسبي وجود نداشته است با ارائۀ مصاديق ، کار سختي نيست ؛ همان گونه که ديدگاه «تضاد دولت و ملت » همايون کاتوزيان درمورد ايران ارائه و براي آن مصداق هايي ذکر شده است .
٢. وجود هميشگي موضوع «امنيت » در زندگي اجتماعي و سياسي ايرانيان : با توجه به ويژگي استبداد از نظر کاتوزيان ، بزرگ ترين خطر هميشگي مردم ايران در طول تاريخ ، «دولت » بوده است و مسئلۀ ناامني از جانب دولت يک موضوع هميشگي است .
حال آن که ديدگاه «جامعه شناسي تاريخي» بر اين باور است که در حوزة سياست به صورت عيني و واقعي تعاملات زيادي از جانب افراد و گروه هاي مرجع و ذينفوذ، اقوام و ايلات و مردم عادي با حکومت صورت گرفته است که باعث شکل دهي به تاريخ سياسي و اجتماعي ايرانيان شده است .
اشکال ديدگاه کاتوزيان درمورد «تضاد دولت و ملت » با توجه به نظريۀ جامعه شناسي تاريخي اين است که اولا روش و نظريۀ نامناسب و ناکافي را براي مطالعۀ تاريخ ايران به کار برده است .