چکیده:
زنان تا پیش از نیمههای دورۀ ناصری، در مقایسه با مردان، از گروههای اجتماعی هستند که در فاصلۀ دورتری از طب مدرن و درنتیجه ارتباط با طبیبان مردِ خارجی قرار دارند، ولی بهتدریج اتفاقاتی میافتد که سیر گرایش آنان به طب مدرن و طبیبان مرد خارجی بیشتر میشود. حال این سؤال مطرح است که چه عواملی در گرایش زنان به طب مدرن و درنتیجه در رجوع به طبیبان مرد خارجی نقش داشته است؟ این اتفاق نمیتوانسته در خلأ یا براساس یک روند طبیعی باشد. حتماً عوامل مؤثری در این تغییر رفتار نقش داشته است. بهنظر میرسد مؤلفههای گوناگونی در این میان مؤثر باشند که نقش دربار و درباریان در کنار موضعگیریهای علمای دین و رفتار عملی آنان در این میان برجستگی خاصی دارد. این مقاله براساس گزارشهای همان دوره و برخی از پژوهشهای جدید، برپایۀ جمع و قرائن به بررسی این موضوع پرداخته و تلاش کرده است ضمن بررسی عوامل عدم رجوع زنان به طبیبان مرد خارجی، نقش دربار و روحانیون را در گرایش مثبت و منفی زنان به طبیبان مرد خارجی تبیین کند. نتیجۀ بهدستآمده این است که مواضع این دو گروه در همگرایی و واگرایی اجتماعی زنان نسبتبه طب مدرن و رجوع به طبیبان مرد خارجی نقش تأثیرگذاری داشتهاند و حداقل میتوان بخشی قابلتوجهی از تغییر رفتار زنان نسبتبه به این موضوع را در کشاکش رفتارهای این دو پایگاه اجتماعی دانست.
Women in Qajar era are considered a social group that is further away from modern medicine, and accordingly foreign male physicians. They had a negative attitude towards foreign male doctors at a time, but gradually their tendency to modern medicine and foreign male physicians increased. The question of the present paper is: What factors have contributed to this tendency of women toward modern medicine and away from traditional medicine? Various factors appear to be of particular importance to the role of the court and the position of religious scholars. This article, carried out based on historical documents of the same period, has investigated this issue in order to explain the factors and consequences of not referring women to foreign male physicians, the role of court and religious scholars and the positive tendency of women to foreign male physicians and modern medicine.
خلاصه ماشینی:
آنان ، مانند اکثر جامعه ، از طب سنتي براي درمان بيماريها استفاده ميکردند و نسبت به حضور و معاينه نزد طبيبان مرد، به طور خاص طبيبان مرد اروپايي، حساسيت منفي زيادي نشان ميدادند؛ به مرور، يعني حدودا از نيمه دورة ناصري به بعد، اتفاقاتي افتاد که عليرغم مخالفت هاي اوليه نسبت به طب مدرن ، به آن روي خوش نشان دادند.
هيچ کدام از اين پژوهش ها سير سنت و مدرنيته و انتقال از موضع بستۀ زنان و جامعه نسبت به طب مدرن و طبيبان مرد را پيگيري نکرده اند؛ اينکه زنان در دورة قاجار در چه فرايندي و با چه مؤلفه هاي اثرگذاري در مسير ورود به طب مدرن و رجوع ورزي به طبيبان مرد قرار گرفته اند، ولي پژوهش حاضر به طور خاص دربارة نقش دو مؤلفۀ دربار و علماي دين در اين باره پرداخته است .
اينکه دربار و درباريان و به طور خاص طبقۀ بالاي جامعه در کنار فعاليت هاي ديني روحانيون چه نقشي در زمينه سازي و عاديسازي رجوع زنان به طبيبان مرد خارجي داشته اند؛ موضوعي که با توجه به حساسيت هايي که نسبت به خارجيان و غيرمسلمانان در دورة قاجار داشته بسيار خاص و ويژه است .
اين موضوع ، يعني محدويت هاي ارتباطي، آشکارا خود را در تماس با طبيب مرد، به ويژه از نوع خارجي غيرمسلمان ، نشان ميداد و باعث شده بود که زنان ايراني به شدت نسبت به تماس بدني مرد بيگانه و ديده شدن ، حتي در مقابل طبيب ، حساسيت داشته باشند.
فووريه ، از پزشکان فرانسوي دربار ناصرالدين شاه که از سال ١٣٠٦ تا ١٣٠٩ق در ايران بوده گزارش کرده است که زنان ايراني عادت داشتند بدون اينکه طبيب را ببينيد 425 درمان شوند.