چکیده:
خاورمیانه بعد از فروپاشی امپراتوری عثمانی و طی دهه های اخیر با تغییرات عمده ای در زمینه های سیاسی و اجتماعی مواجه شده است. به زعم هشام شرابی نوسینده مطرح عرب نتیجه ورود مدرنیته غرب به خاورمیانه بعد از فروپاشی خلافت عثمانی در تقابل با جامعه پدرسالار و سنتی خاورمیانه ظهور و شکل گیری یک جامعه نوپدرسالار بوده است. نوپدرسالاری در واقع به یک نوسازی آنتروپیک و نامنظم منجر شده است که نه مدرن است و نه پدرسالار . این جامعه نوپدرسالار با مسئله و مفهوم دموکراسی در کشاکش و تقابل قرار گرفته است. پرسشی که در این راستا مطرح می شود این است که : « نو پدر سالاری چه تأثیری بر مفهوم دموکراسی در منطقه خاورمیانه داشته است؟». در پاسخ به این سوال فرضیه زیر مطرح شده است :« نوپدرسالاری در یک تقابل دیالکتیک با مقوله دموکراسی منجر به تغییر معنا و شکل دموکراسی در خاورمیانه بر خلاف معنای رایج آن ( به عنوان یک مفهوم غربی) شده است». در واقع نوپدرسالاری باعث تغییر ماهیت دموکراسی شده و شکل جدیدی از آن را به وجود آورده است که با عنوان «دموکراسی تحریف شده» دراین پژوهش مورد بررسی قرار می گیرد.
The Middle East has undergone major political and social changes since the collapse of the Ottoman Empire in recent decades. According to Hisham Sharabi, a prominent Arab writer, the result of Western modernity entering the Middle East after the collapse of the Ottoman Caliphate was the emergence of a neo-patriarchal society in opposition to the patriarchal and traditional society of the Middle East. Neo-patriarchy has in fact led to an anthropic and irregular modernization that is neither modern nor patriarchal. This neo-patriarchal society is in conflict with the issue and concept of democracy. The question that arises in this regard is: "What effect has neo-patriarchy had on the concept of democracy in the Middle East?" In answer to this question, the following hypothesis has been put forward: "Neo-patriarchy in a dialectical confrontation with the category of democracy has led to a change in the meaning and form of democracy in the Middle East contrary to its common meaning (as a Western concept)." In fact, neo-patriarchy has changed the nature of democracy and created a new form of it, which is examined in this study as "distorted democracy".
خلاصه ماشینی:
به زعم هشام شرابي نويسنده معروف عرب ، نتيجه تقابل مدرنيته و سنت در خاورميانه در چارچوب يک روند ديالکتيک منجر به شکل گيري نوپدرسالاري در اين منطقه شده و نوسازي به صورت نامنظم و ناقص ظهور کرده است .
به اين ترتيب ميتوان مدل منطقي زير را به عنوان پايه تحليل و استدلال در پژوهش حاضر در نظر گرفت : 5 (رجوع شود به تصویر صفحه) وضع مجامع : دموکراسي تحريف شده بنابراين از آنجايي که در تقابل بين جامعه نوپدرسالار و دموکراسي در خاورميانه هيچ کدام از اين دو مقوله از بين نرفته و بلکه در شکل جديدي مستحيل شده و ادامه حيات ميدهند (که شواهد آن در بخش هاي مختلف تحقيق ارائه خواهد شد) منطق ديالکتيک هگل ميتواند چارچوب نظري مناسبي براي پيشبرد اين پژوهش به حساب آيد.
پدرسالاري و نوپدرسالاري هرچند مفهوم پدرسالاري براي زمان زيادي تنها از سوي انديشمندان غربي به کار برده ميشد اما از دهه ١٩٧٠ به بعد اين مفهوم به طور گسترده اي براي رژيم هاي سياسي کشورهاي در حال توسعه مورد استفاده قرار گرفته است ( ,Maslovsk ١٩٩٦).
نوپدرسالاري به عنوان وضع مجامع تقابل فوق ، با وضع جديد و بيگانه ديگري با نام دموکراسي مواجه شد؛ در نتيجه وضعيتي ظهور کرده است که هم نمودي از جوامع و نظام هاي دموکراتيک را در خود دارد و هم ويژگيهاي جامعه نوپدرسالار را، اما در عين حال هيچ کدام از دو مورد ذکرشده نيست و وضع جديدي با نام «دموکراسي تحريف شده » را رقم زده است .