چکیده:
حقوقبشر، الزاماتی را فراروی دولتهای عضو جامعه بینالمللی قرار میدهد. نقض این الزامات، به تحقق مسئولیت بینالمللی دولت و تحمیل ضمانتاجراهای مقرر میانجامد. رویة دولتهای قدرتمند بعضاً در این راستا بوده است که تغییر نظامسیاسی میتواند یکی از این ضمانتاجراها باشد؛ امری که منجر به تقدم منافعسیاسی بر قواعد حقوقی میشود. مقاله حاضر، با بهره-گیری از روش توصیفی- تحلیلی به ارزیابی تغییر نظامسیاسی در طرح خاورمیانة بزرگ ایالاتمتحده در پرتو موازین بین-المللی حقوقبشر و حقوق بشر اسلامی پرداخته و به این پرسش پاسخ میدهد که تغییر نظامسیاسی در طرح خاورمیانة بزرگ ایالاتمتحده تا چه اندازه با موازین بینالمللی حقوقبشر سازگار است؟ هدف از این بررسی آن است که توجیهات ناظر به منافع سیاسی را از دغدغههای راستین حقوقبشری تفکیک نماید. مقاله پس از ارزیابی، به این نتیجه نائل میشود که تغییر نظامسیاسی در پرتو الزامات حقوق بینالملل، از جمله موازین بینالمللی حقوقبشر، مشروعیت نداشته و لذا طرح خاورمیانة بزرگ ایالاتمتحده ناقض این موازین است.
Human Rights impose obligations on member states of the International Community. Violation of these obligations will result in the realization of the International Responsibility of the state and the imposition of legal remedies. The practice of powerful states has sometimes been that Regime Change can be one of these remedies. This leads to the primacy of political interests over legal obligatios. The present article, using a descriptive-analytical method, evalutes the regime change in the U.S. Proposal for Greater Middle East Initiative (GMEI) in the light of International Human Rights Law and answers the question: How compatible is regime change in the U.S. proposal for GMEI with International Human Rights Law? The purpose of this study is to separate the justifications for political interest from the real human rights concerns. The article concludes that regime change has no legitimacy in the light of the requirements of international law including international human rights law and so the U.S. GMEI violates these requirement and rights.Key Words: United States, Regime Change, State Sovereignty, Greater Middle East Initiative (GMEI), International Human Rights Law.
خلاصه ماشینی:
تغيير نظام سياسي در طرح خاورميانۀ بزرگ ايالات متحده از منظر موازين بين المللي حقوق بشر محمدحسين جلالي راد١، سهراب صلاحي ٢، مريم مرادي 3 تاريخ دريافت : ١٤٠١/٠٩/٢٣ تاريخ پذيرش : ١٤٠١/١٢/٢٥ چکيده : حقوق بشر، الزاماتي را فراروي دولت هاي عضو جامعه بين المللي قرار ميدهد.
بـراينمونـه ، مقالـه رضـادهبانيپـور و سيدباقرميرعباسي باعنوان «تغيير نظام سياسـي مصـر(٢٠١١)در پرتـو گفتمـان جهـانيشـدن حقـوق - بشر»(١٣٩٥) که از زاويۀ گفتمان جهاني حقوق بشر و با تأکيد بر جهانيشدن صرفاً به تغيير نظـام در مصر پرداخته و از طرح خاورميانۀ بزرگ سخني به ميان نياورده است ؛ يا مقالـه ليلـا رئيسـي و مـريم درخشنده باعنوان «نقـش و جايگـاه حقـوق بشـر بـه عنـوان قـدرت نـرم در سياسـت خاورميانـه اي آمريکا»(١٣٩٤) که اگرچه ابعاد حقوق بشري طرح خاورميانۀ بـزرگ را مـدّنظر قـرار داده ، لکـن بـه مقولۀ تغيير نظام سياسـي در ايـن طـرح و تحليـل آن اشـاره اي ننمـوده اسـت ؛ و يـا مقالـه حسـين اميرعبداللهيان باعنوان «ناکامي طرح خاورميانۀ بـزرگ و خيـزش بيـداري اسـلامي در جهـان عـرب : مطالعه موردي بحرين »(١٣٩٠) که موضوع را از حيث روابط بين الملل مورد مداّقه قـرار داده و تبعـاً نه به ابعاد حقوقي تغيير نظام سياسي اشاره دارد و نه به موازين بين المللي حقوق بشر.
طرح خاورميانۀ بزرگ ايالات متحده علاوه بر آن که مستلزم مداخله در امور داخلي ساير دولـت هـا بوده و از اين جهت مغاير حقوق بين الملل عام است ، حسب مورد ميتواند با تغيير نظـام هـاي سياسـي در ساير دول نيز همراه شده و ناقض معيارهاي نظام بين المللي حقوق بشر و حقوق بشردوسـتانه باشـد.