چکیده:
محور اساسی و تکیه گاه روابط اجتماعی بطور عام و در سازمانها بطور خاص روابط گروههای کوچک با بزرگ متفاوت است. اعتماد باعث میشود که افراد در روابط اجتماعی خود با دیگران هر گونه بدگمانی را کنار گذاشته و روابط صمیمانهای را برقرار کنند، که بدون اعتماد چنین روابطی شکل نمیگیرد. برعکس بیاعتمادی باعث سوء ظن نسبت به دیگران و ضعف اعتماد به نفس در افراد میشود و نتیجه این بیاعتمادی اختلال در روابط و عدم شکلگیری همکاریهای جمعی است. در گروههای ثانویه و نیمهرسمی نیز هرچه اعتماد بیشتر باشد، افراد به طور موثرتری با همدیگر ارتباط برقرار کرده و همکاری بهتر و پایدارتری را با همدیگر خواهند داشت. به لحاظ نظری باید گفت که مفهوم اعتماد اجتماعی به عنوان مهمترین بعد سرمایه اجتماعی بصورت مستقیم و غیرمستقیم و از زمان شکلگیری جامعهشناسی مورد توجه بوده که خود بیشتر ناشی از توجه به مساله نظم اجتماعی و توسعه اجتماعی بوده است. به نحوی که اعتماد، نظم، همبستگی در اندیشه کلاسیکهای جامعهشناسی مانند دورکیم، وبر، تونیس، مهمترین مفاهیم بوده است. در دهههای اخیر نیز اعتماد اجتماعی، با طرح مفهوم سرمایه اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است. سابقه امروزین خود مفهوم سرمایه اجتماعی نیز به 80 سال پیش و در نوشتههای لیداجی هانیفان سرپرست وقت مدارس ویرجینای آمریکا بر میگردد.
و جیمز کلمن (1988) برای اولین بار این مفهوم را در آمریکای شمالی وارد عرصه سیاسی کرد. تلاشهای وی در اروپا توسط پاتنام پیگیری شد. و امروزه با توجه به اهمیت یافتن این مفهوم در سامان زندگی جدید بسیار مورد توجه قرار گرفته به نحوی که شاهد موج عظیمی از اندیشهها و پژوهشها در این زمینه هستیم که بیشتر ملهم از پژوهشهای اندیشمندان متاخر مانند کلمن، پاتنام، زتومکا، سلیگمن، اینگلهارت، پاکستون، گیدنز، فوکویاما، گریشام، بوردیو و دیگران است. به نحوی که در مطالعه جهانی ارزشها و اعتماد اجتماعی مورد سنجش قرار گرفته (wvs) نگرشها است. محققان مختلف از دیدگاههای گوناگونی به مساله اعتماد نگریستهاند و به تبیین و توضیح دلایل اعتماد، تقویت و ارتقای آن، تبعات و تاثیرات کاهش و تضعیف آن پرداختهاند.