چکیده:
در این پژوهش رفتار عدم تمکینی مؤدیان مالیاتی در بخش مشاغل در چارچوب تئوری رفتار برنامه ریزی شده بررسی شده است. پژوهش حاضر از نوع کاربردی و با رویکرد توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش، فعالین اقتصادی در بخش مشاغل بوده و نمونه با استفاده از نمونهگیری خوشهای تصادفی از بین صاحبان مشاغل فعال در سه زیرگروه وکلا و کارشناسان رسمی دادگستری ( کلیه مناطق)، صرافان ( کلیه مناطق) و مشاورین املاک (4 منطقه) در شهر تهران و به تعداد 338 انتخاب شد. دادههای پژوهش از طریق پرسشنامه ساختار یافته جمع آوری گردید. فرضیه های پژوهش نیز با بهره مندی از روش مدلسازی معادلات ساختاری آزمون شدند.یافتهها حاکی از آن بود متغیرهای عدم تقارن اطلاعاتی، اشتهای ریسک، هزینه تمکین مالیاتی اثر مثبتی بر قصد عدم تمکین مالیاتی دارند. بعلاوه، متغیر هنجارهای فردی، روحیه مالیاتی، بازدارندهای اقتصادی و نگرش به دولت اثری کاهنده بر قصد عدم تمکین مالیاتی داشتند. اگرچه متغیرهای دانش مالیاتی، نگرش به سیستم مالیاتی، نگرش به مقامات مالیاتی و هنجارهای اجتماعی بر قصد عدم تمکین موثر نبودند. متغیر کنترل رفتاری ادراک شده نیز بر قصد و رفتار عدم تمکین مالیات بر درآمد مشاغل موثر بود.
In this research, the noncompliant tax behavior of business owners was examined within the framework of the Theory of Planned Behavior. The present study employed an applied research design with a descriptive-survey approach. The statistical population of the research consisted of individual business owners in, and a sample of 338 participants was selected using cluster random sampling among taxpayers in three subgroups of lawyers and official judicial experts (all regions), money changers (all regions) and real estate consultants (4 regions) in the city of Tehran. Data were collected through a structured questionnaire. The research hypotheses were tested using structural equation modeling. The findings indicated that variables such as informational asymmetry, risk appetite, and the cost of tax compliance had a positive effect on the intention of tax noncompliance. Additionally, individual norms, tax morale, economic deterrents, and attitudes towards the government had a mitigating effect on the intention of tax noncompliance. However, variables such as tax knowledge, attitude towards the tax system, attitude towards tax authorities, and social norms were not significantly associated with the intention of tax noncompliance. Perceived behavioral control variable had a significant effect on the intention and behavior of tax noncompliance.
خلاصه ماشینی:
نتيجه گيري: تمرکز کمتر سازمان مالياتي بر روي فاکتورهاي رفتاري محسوس بوده و از آنجا که نظريه رفتار برنامه ريزي شده ، نظريه مناسبي جهت تبيين و پيش بيني قصد و رفتار مؤديان است ، لذا ميتوان اين خلاء را با استفاده از اين نظريه و نظريه هاي مشابه مورد بررسي قرار داد و راه حل مناسب را ارائه نمود.
بنابراين ، پژوهش حاضر بر آن است به سوالات زير پاسخ دهد: مؤلفه ها و شاخص هاي مؤثر بر قصد و رفتار عدم تمکين ماليات بر درآمد مشاغل کدامند؟ مدل رفتاري عدم تمکين ماليات بر درآمد مشاغل تا چه حد ميتواند رفتار تمکين مالياتي را تبيين نمايد؟ در اين راستا، هدف پژوهش پژوهش حاضر آن است که نقش عواملي مانند نگرش ها، هنجارها و کنترل رفتاري ادراک شده ، عدم تقارن اطلاعاتي، دانش مالياتي، اشتهاي ريسک موديان ، هزينه تمکين مالياتي، نگرش موديان به دولت و مقامات سازمان مالياتي را در شکل دهي رفتار عدم تمکين مالياتي بررسي نمايد.
با عنايت به اهميت ويژه نقش رفتار در عدم تمکين مالياتي در بخش مشاغل ، اين پژوهش سعي در شناسايي جامعي از عوامل رفتاري و بررسي نقش آنها با استفاده از تئوري رفتار برنامه ريزي شده دارد که از ديگر دستاوردهاي نوآورانه پژوهش است .
بنابراين ، فرضيه هاي سيزدهم و چهاردهم به شرح زير است : فرضيه سيزدهم : کنترل رفتاري ادراک شده بر قصد عدم تمکين مالياتي مشاغل اثر مثبت و معناداري دارد.
يافته هاي اين پژوهش حاکي از آن بود که کنترل رفتاري ادراک شده هم بر روي قصد و هم بر روي رفتار عدم تمکين مالياتي مشاغل اثر معناداري دارد.