چکیده:
منازعات قومی یکی از مخاطرات جدی کنونی برای ثبات و امنیت داخلی و صلح و امنیت منطقه ای و بین المللی به شمار میروند. اقلیت ، سازه ای جمعی است و گروه ، نقشی محوری در شکل گیری هویت جمعی گروه های اقلیت و امکان درگرفتن منازعات قومی دارد. به نظر میرسد که حقوق بین الملل لیبرال ، به واسطۀ پیش گرفتن سیاست بیطرفی و در نتیجه ، گشودن راه برای تبعیض غیرمستقیم علیه اقلیت ها از یک سو و پافشاری افراطی بر فردگرایی و حقوق و خواسته های فردی و نپرداختن به هویت و حقوق جمعی از سوی دیگر، از گروه که نقشی اساسی در بروز و تشدید منازعات قومی دارد غفلت ورزیده و در پیشگیری از تنش ها میان اکثریت و اقلیت یا بین گروه های مختلف اقلیت ناکام مانده است
Ethnic conflicts (ECs) are considered to be one of the current serious dangers for internal stability and safety and regional and international peace and security. Minority is a collective construction and the group plays a pivotal role in formation of minority groups' collective identity and the possibility of outbreak of ECs. It appears that the liberal international law, due to proceeding neutrality policy and, as a consequence, paving the way for indirect discrimination against minorities from one side and radical insistence on individualism and individual demands and neglecting collective and group identity and rights on the other side, has disregarded the group that plays a substantial role in outbreak and intensification of ECs and this has led to its failure in preventing the tensions between the majority and minority or between different minority groups. Employing a descriptive-analytic method and using library data and information the authors of this article aim at exploring the challenges meeting liberal international law in preventing ethnic conflicts.
خلاصه ماشینی:
به نظر ميرسد که حقوق بين الملل ليبرال ، به واسطۀ پيش گرفتن سياست بيطرفي و در نتيجه ، گشودن راه براي تبعيض غيرمستقيم عليه اقليت ها از يک سو و پافشاري افراطي بر فردگرايي و حقوق و خواسته هاي فردي و نپرداختن به هويت و حقوق جمعي از سوي ديگر، از گروه که نقشي اساسي در بروز و تشديد منازعات قومي دارد غفلت ورزيده و در پيشگيري از تنش ها ميان اکثريت و اقليت يا بين گروه هاي مختلف اقليت ناکام مانده است .
فرضيۀ نوشتار اين است که حقوق بين الملل ليبرال ، با پيش گرفتن سياست بيطرفي از يک سو و پافشاري افراطي بر فردگرايي و حقوق و خواسته هاي فردي و چشم فروبستن بر هويت و حقوق جمعي و گروهي از سوي ديگر، در پيشگيري از تنش هاي ميان اکثريت و اقليت ناکام مانده است .
, "Discrimination and Ethnic Conflicts: A Dyadic Analysis of Politically- Excluded Groups in Sub-Saharan Africa", International Interactions, vol.
٧٩ بر اين پايه ، شناسايي حقوق گروهي و جمعي براي گروه هاي اقليت در حقوق بين الملل ليبرال و از رهگذر آموزه هاي ليبرالي، از لحاظ نظري با ذات ليبراليسم همخواني ندارد.
از اين رو به نظر ميرسد ناديده انگاري حقوق جمعي اقليت ها، صلح ميان گروه اکثريت و اقليت را با مخاطره و چالشي جدي روبه رو ميکند و بايد به سوگ صلحي نشست که سنت ليبراليسم از دريچۀ حقوق بين الملل ، سوداي تحقق آن را داشته است .
Swedlund, Haley, Smits, Jeroen, "Discrimination and Ethnic Conflicts: A Dyadic Analysis of Politically-Excluded Groups in Sub-Saharan Africa", International Interactions, vol.