چکیده:
نابرابری اجتماعی از جمله پدیدههای جهانشمولی است که شناخت آن سهل و ممتنع مینمایاند. تأملات نظری جامعهشناختی متباین در این باب، گواه صدق بر این مدعاست. نظریههای انتقادی، بنیاد آن را ظالمانه میداند؛ در حالی که نظریههای وفاق اساس آن را بر محور فرایندهای طبیعی تحلیل میکند. عدم ارائه صورتبندی روشن از فرایندهای تکوین نابرابری اجتماعی، یکی از کاستیهای این مسأله است که پرسش اصلی این مقاله را شکل میدهد. نظریهپردازی در باب نابرابری و ارائه سازوکار تعدیل و کنترلی رتبهبندی اجتماعی در صورتی با واقعنمایی قرین خواهد بود که مسأله یادشده به روشنی بیان شود. بر اساس یافتههای این پژوهش در یک صورتبندی کلان، دو مسیر اجتماعی در تکوین قشربندی اجتماعی، شناسایی میشود که عبارتاند از: 1. ماهیت موقعیتهای اجتماعی؛ 2. نحوۀ تحرک اجتماعی. در مقالۀ پیش رو به بررسی این دو مسیر پرداخته شده است.
AbstractSocial inequality is one of the social phenomena of the world that makes it easy to understand.The theoretical reflections of the sociological the scholars in this regard evokes the truth of this claim; Critical theories of the foundation considers it outrageous; While consensus theories analyze the basis of its natural processes. One of the shortcomings of this issue is the lack of clear formulation of its developmental processes, which forms the main issue of this article.Theorizing on inequality and providing the mechanism of modification and control of social ranking will be with the realization of the issue if the issue is clearly stated. The findings of this study in a large formulation can be identified in two social paths of social stratification. These two paths are the nature of social situations and the way social mobility will be examined in this article.
خلاصه ماشینی:
هرچند بستر اجتماعی جوامع جدید که گردش نخبگانی را شعار خود قرار داده و از قشربندی متصلب فاصله گرفته و امکان برخورداری از مزایای اجتماعی بر اساس شایستگیها و توانمندیهای شخصی و تلاش و تحمل محدویتها و هزینههای زندگی فراهم کرده، اما بهرغم فقدان شکلهای ساختیافته متصلب یادشده، همواره مسیرهایی وجود دارد که در مدار محدودیت منابع و مزایای اجتماعی، امکان بهرهمندی متفاوت از آن را برای برخی افراد و گروههای اجتماعی تسهیل میسازد و در نتیجه قشربندی اجتماعی را به نفع برخی رقم میزند و معیار طبیعی و غیر طبیعی بودن و یا به مصلحت و عدم مصلحت بودن فرایند نابرابری و قشربندی آن را نشان میدهند.
این مسیرهای ساختاری در صورتهای مختلف قابل بررسی است که در یک صورتبندی کلان میتوان آن را در دو بخش موقعیتهای اجتماعی و تحرک اجتماعی پیگیری نمود؛ موقعیتهای اجتماعی، بهویژه در نظام دیوانسالار جدید بههمراه تقسیمکار پیچیده اجتماعی، توزیع نابرابر مزایای اجتماعی را عهده دارد و تحرک اجتماعی، فرایند دسترسی به آن موقعیتها را بررسی میکند.
بدین ترتیب میتوان نابرابری اجتماعی را چنین تعریف کرد: فرایند تفاوت و تفاضل افراد در بهرهمندی متفاوت از مزایای ارزشمند اجتماعی، از قبیل قدرت، ثروت و منزلت که طی آن، جامعه به قشرها و طبقات اجتماعی بهعنوان نمونه بالا و متوسط و پایین تقسیم میشود.
صورت دیگر اثرگذاری فرهنگ و جامعهپذیری را افزون بر تکوین (تأثیر آن در ناتوانی گروهها و جوامع بشری نسبت به تحرک اجتماعی) در بعد استمرار این پدیده میتوان یافت؛ به این صورت که انسانها در فرایند جامعهپذیری بخشی از روند شکلگیری نابرابری اجتماعی را که در چارچوب تفاضل پاداشی موجود در موقعیتهای اجتماعی، ایجاد میشود، میپذیرند و همچنین به وجود لایهبندی اجتماعی و برتری .