چکیده:
با نگاهی گذرا به گردونه عالم هستی، این مسئله روشن میگردد که ساختمان وجود هر انسانی، دارای
یک نظام تشکیلاتی فوق العاده ظریف و پیچیده به نام هوش بخصوص هوش اجتماعی یا هیجانی است.
اداره این نظام تشکیلاتی با یک مدیریت صحیح، توانا، بصیر و بی نهایت آگاه میسر است. انسان نیز به
عنوان یک موجود اجتماعی که ناگزیر است تمام نیازهای خود را در پناه زندگی جمعی تامین نماید،
ناگزیر است که در زندگی جمعی خود برای جلوگیری از هرج و مرج و هدر رفتن نیروها و استعداد بالقوه
و تبدیل به فعالیت، دارای یک تشکیلات و سازماندهی و مدیریت منظم باشد .از طرف دیگر این مسئله
نیز حائز اهمیت است که به موازات رشد و تحول و پیشرفت جوامع در زوایای گوناگون، به ویژه در
مباحث صنعتی و انفورماتیک، امروزه هر کسی در زندگی فردی و اجتماعی خود به نحوی با مسئله
مدیریت در سطوح بالا یا پایین درگیر است و در نتیجه مدیریت علمی است که تاروپود زندگی ما را در
بر میگیرد. بنابراین براساس مولفه های 10 گانه هوش هیجانی در این تحقیق عبارت از: هوشی که
توانایی مهار عواطف و تعادل برقرار کردن بین احساسات و منطق، خودشکوفایی وخود کنترلی ،حفظ
خونسردی،مهار خشم و به طوری که ما را به حداکثر خوشبختی برساند
خلاصه ماشینی:
واژگان کليدي: هوش هيجاني، کنترل احساسات ، خودشکوفايي 1 ٣ دبير آموزش وپرورش شهرستان بهشهر- کارشناس ارشد الهيات تاريخ و تمدن ملل اسلامي دانشگاه تهران ١ دبير آموزش وپرورش شهرستان بهشهر - کارشناسي علوم ارتباطات اجتماعي دانشگاه آزاد اسلامي ميبد يزد ٢ دبير آموزش وپرورش شهرستان بهشهر - کارشناس ارشد شيمي تجزيه دانشگاه آزاد شهرري مقدمه مديريت يک سازمان براي انطباق با تغييرات و به منظور بقا و رشد در محيط هاي جديد ، ويژگي هاي خاصي را مي طلبد که عموما مديران براي پاسخ به آنها با مشکلات بسياري مواجه مي شوند .
هوش هيجاني دستاوردي تازه در علم روانشناسي است که به تازگي به عرصه ي مديريت نيز وارد شده و مشتمل بر درک و شناسايي احساسات و عواطف در اشخا ص و استفاده از اين ادراک براي اتخاذ تصميم ها ي مناسب در زندگي روزمره مي باشد.
(گلمن ،١٣٨٢) امروزه هوش هيجاني موضوع مورد بحث بسياري از تحقيقات وپژوهشهاي مربوط به بررسي تفاوتهاي فردي شده است توانايي پيش بيني موفقيتهاي زندگي ونيز نقش اساسي اين سازه در موفقيتهاي مديران از دلايل علاقه به مطالعه ي هوش هيجاني ميباشد و واژه ي هوش هيجاني نخستين بار درسال ١٩٩٠ توسط دکتر پيتر سالودي و دکتر جان ماير مطرح شد، با اين حال از نظر مفهومي (نه اصطلاحي )ريشه ي آن به هوش اجتماعي باز مي گردد که در سال ١٩٢٠ از سوي ثراندايک مطرح شد.
»همان گونه که از تعريف هاي ياد شده ، نمايان است ، هوش هيجاني به معناي توانايي و مهارت شناخت هيجان هاي خود و ديگران ، بروز هيجان ها، کنترل و مديريت آنها و در نهايت ، برقراري ارتباط سالم و مناسب با خود و ديگران ميباشد.