چکیده:
هیوم از فیلسوفان تجربهگراست که گاهی خود را فیلسوف شکاک مینامد و گاهی با شکاکیت مخالفت میکند؛ از این رو ارائه طرح منسجم از فلسفه هیوم یکی از مسائلی است که شارحان با آن روبهرو هستند. در این نوشتار کوشش میشود طرح منسجمی از آرای هیوم در باب شکاکیت ارائه شود. هیوم منطقاً شکاکیت را موجه و مستدل، اما به علل روانشناختی ناپایدار و موقت میداند؛ به همین دلیل ضمن دفاع از استدلالهای شکاکانه در زمینه «سرایت احتمال خطا در هر استدلال عقلی» و «نفی عقلیبودن اعتقادات طبیعی (مثلاً اعتقاد به علیت و اعتقاد به وجود خارجی و اعتقاد به نفس)، از گریزناپذیری این اعتقادات دفاع میکند و میکوشد با بیاعتنایی به تردیدهای شکاکانه، این اعتقادات را حفظ کند. البته در این نوشتار مشخص میشود این موضع شکاکانه هیوم خالی از اشکال نیست؛ هم از این جهت که استدلالهای شکاکانه مورد نظرش مخدوش است و هم از این جهت که راهکار روانشناختی او قادر به غلبه بر تردیدهای شکاکانه نیست؛ بنابراین موضع شکاکانه هیوم از جهات مختلفی پذیرفتنی نیست و نمیتواند جایگزین تبیین عقلی و صحیح فیلسوفان مسلمان برای این اعتقادات باشد
Hume is an empiricist philosopher who sometimes calls himself a skeptical philosopher and sometimes opposes skepticism; Hence, presenting a coherent image of Hume's philosophy is one of commentators` concern. This paper attempts to provide a coherent outline of Hume's views on skepticism. Hume logically justifies skepticism, but for psychological reasons, it is unstable and temporary; For this reason, while defending skeptical arguments about the "contagion of error in any rational argument" and the "denial of the rationality of natural beliefs (eg, belief in causality, belief in external existence, and belief in the self), he defends the inevitability of these beliefs and tries to preserve these beliefs by ignoring skeptical doubts. Of course, this article makes it clear that Hume's skeptical stance is not free from flaws; both because the skeptical arguments in question are distorted and because his psychological approach is incapable of overcoming skeptical doubts; Therefore, Hume's skeptical position may not be taken as acceptable in many ways and cannot replace the rational and correct explanation of Muslim philosophers in the field.
خلاصه ماشینی:
اما خوشبختانه اعتقاد بيشتر يکي از کنش هاي بخش احساسي ١ طبيعـت ماست تا بخش شناختي ٢ آن و به همين جهت تأملات محض قادر بـه تخـريبش نيستند؛ به ديگر سخن نتيجه منطقي استدلال شکاکانه ، فروريختن نظام اعتقـادات است ، اما چون اعتقادات ما در طـول زنـدگي، از فراينـدي احساسـي بـه دسـت ميآيند و اين فرايند قدرت بيشتري نسبت به دستاوردهاي فکري عقل نقاد دارد، همچنان اعتقادات باقي ميمانند )١٨٤-١٨٣ :Ibid(.
بنابراين از اين طريق ، استدلال شکاکانه بدون خطا بر ذهن حاکم ميشود و بـا اينکه عقل نميتواند از خودش دفاع کند و منطقا نبايـد در ذهـن اعتقـادي بـاقي بماند، خوشبختانه چون طبيعت ، فراينـد اعتقـاد و باورسـازي را بـه انتخـاب مـا وانگذاشته است ، در طول زمان ، نيروي استدلال هاي شکاکانه را متلاشي ميسـازد و مانع از تأثير چشمگير آنها بر فاهمه ميشود، تا جـايي کـه حتـي شـکاکان نيـز همچنان به تعقل و استدلال کردن و باورداشتن ادامه ميدهند )١٨٧ :Ibid(.
د) سازگاري استدلال هاي موجه شکاکانه با عدم تعليق اعتقادات هيوم در پاسخ به اين پرسش که «چگونه بـه اعتقـاداتي کـه خطـا يـا احتمـال خطايشان برملا شده ، همچنان معتقد مـيمـانيم ؟» از گريزناپـذيربودن ترديـدهاي شکاکانه در باب حواس و عقل سخن ميگويد و آنها را «بيماري عـلاج ناپـذير» مينامد که راهي به درمانشان نيست : اين شکاکيت در حوزه عقل و حواس ، هرگز از ريشه درمان نميشوند، بلکه بايد به قدر توان آنها را از خـود دور بسـازيم .