چکیده:
در فلسفة اسلامی قوة واهمه یکی از قوای باطنی معرفی شده که عملکرد آن ادراک معانی جزئی است. فیلسوفان معمولاً کارکرد این قوة باطنی را به ادراک محبت و عداوت و امثال آن از معانی نهفته در افعال ارادی انسان و حیوانات اختصاص دادهاند. صدرالمتألهین دو تحول عمده در رابطه با این قوة نفسانی انجام داده است: یکی اینکه قوة واهمة انسان را همان عقل نازل به مرتبة جزئیات دانسته است؛ دوم اینکه گسترة آن را به صورت مشخّص، از حد ادراک برخی معانی نهفته در افعال ارادی انسان و حیوان، به ادراک مطلق محکی معقولات ثانیة فلسفی تعمیم داده است. در این مقاله با روش تحلیلی- توصیفی، نخست به بیان دیدگاه فیلسوفان پیشین دربارة حقیقت قوة واهمه و قلمرو ادراکات آن پرداختهایم. سپس ضمن بیان تفسیر صدرالمتألهین از حقیقت قوة واهمه و گسترة ادراکات آن، اشکالات معطوف به این نظریه را پاسخ دادهایم. در نهایت نیز به تأثیر آن بر کیفیت دستیابی به محکی معقولات ثانیة فلسفی اشاره کردهایم. هدف پژوهش این است که نشان دهد علم به محکی معقولات ثانیة فلسفی از طریق اتصال قوة واهمه (عقل نازل) به خارج انجام میپذیرد و برای انتزاع این دسته مفاهیم از حقایق خارجی، نیاز به طرح پیچیدة برخی فیلسوفان معاصر نیست.
In Islamic philosophy, the estimative faculty is introduced as one of the esoteric powers whose function is the perception of partial meanings. Philosophers have usually attributed the function of this esoteric power to the perception of love and enmity and the like from the meanings hidden in the voluntary actions of man and animals. Sadr al-Mut'allihin has made two major changes in relation to this psychic power. He has viewed the faculty as the low degree of human intellect for partials, firstly and secondly, he has extended its scope specifically, from the perception of some meanings embedded in the voluntary actions of man and animal, to the absolute perceptual perception of philosophical second intellects. In this article, using the analytical-descriptive method, we have first expressed the views of previous philosophers about the truth of the estimative faculty and the realm of its perceptions. Then, while expressing the interpretation of Sadr al-Mut'allihin of the truth of it and the extent of its perceptions, we have answered the objections to this theory. Finally, we have mentioned its effect on the quality of achieving the criterion of philosophical second intelligibles. The aim of this research is to show that our knowledge to the objects of philosophical secondary intelligibles occured by connecting this faculty to the outside, and there is no need to the complex design to abstract these concepts from external truths as thought by some contemporary philosophers.
خلاصه ماشینی:
آنچه در اين ميان جاي بحث و بررسـي دارد، کيفيـت دسـت يـابي بـه معـاني خارجي توسط اين قوة نفساني است ؛ مـثلا دربـارة کيفيـت مشـاهدة رنـگ هـاي خارجي توسط قوة باصره ، طرح هاي مختلفي نظير خروج شعاع ، انطبـاع ، اشـراق ، انشا و امثال آن مطرح شده است ؛ اما دربارة اينکه قوة واهمه چگونه معـاني را از خارج دريافت ميکند، راهکار روشني مطرح نشده اسـت ؛ مـثلا دقيقـا مشـخص نيست که آيا معاني انعکاس ذهني دارند؟ به نحو مستقيم درک ميشـوند؟ نفـس آنها را در صقع خود انشا ميکند؟ هدف از نگارش مقالۀ پيش رو اين اسـت کـه نشان دهد تحليل صدرالمتألهين از جايگاه قوة واهمـه و گسـترة ادراکـات آن ، در کنار توجه به لوازم برخي مباني حکمت متعاليه نظير رابطـۀ نفـس و بـدن ، نقـش مؤثري در کيفيت علم به محکي معقولات ثانيۀ فلسفي ايفـا مـيکنـد.
از نظر ايشـان هم انسان و هم حيوان ، معاني نهفته در صور حسي و خيالي را توسط قوة واهمـه درک ميکنند؛ لکن چند اصل فلسفي مربوط به نفس باعـث شـده اسـت او قـوة واهمه را همان عقل نازل به مرتبۀ جزئيت بداند: ١) قواي نفـس چيـزي بـيش از مراتب و شئون نفس واحد نيستند؛ ٢) قوة عاقله و واهمه هر دو مدرک معانياند؛ ٣) قوة عاقله با تنزل به مراتب مادون ، حقايق مسانخ بـا خـود را ادراک مـيکنـد.