چکیده:
ویلیام پین آلستون، از پیشگامان مکتب تجربه گرایی دینی است.
نظریهی وی، در خصوص تجربه دینی و کارکرد ادراکی آن، از حیث
تأثیرگذاری و نفوذ در فلسفهی دین تحلیلی معاصر، از اهمیت بسیاری
برخوردار است.
در این مقاله، نگارنده کوشیده است توصیف دقیقی از تجربه گرایی
آلستون و مبانی معرفت شناختی و پدیدارشناختی آن، با رجوع به
اصلیترین آثار وی، ارائه نماید. در این راستا ابتدا درآمدی که گویای
ی آراء وی در خصوص توجیه، ادراک و همبستگی آنها در تبیین
تجربه گرایی دینی باشد، ارائه شده است. درآمد مزبور حاوی نکات
کلیدی در فهم نظریهی آلستون در معرفتشناسی و پدیدارشناسی
تجربهی دینی، از جمله نظریهی توجیه، نظریهی ادراک، تحلیل
رویههای باورساز و سیستمهای ابطال کنندهی رویههای باور ساز است.
نگارنده، در بخش بعدی مقاله، پدیدارشناسی تجربهی دینی از نگاه
آلستون و نگاه وی در خصوص وجوه اشتراکی تجربههای عرفانی، تمایز
کیفیات پدیدار بر اساس ساختکارهای علی و برخی انتقادات وارد بر آنها
را توصیف نموده است. اتکای اصلی این بخش بر مهمترین اثر آلستون
در این خصوص، ادراک خداوند، است.
در بخش بعدی مقاله، که به توصیف و تبیین نظریهی توجیه آلستون
در معرفتشناسی تجربهی دینی اختصاص دارد، اعتمادگرایی، حد قابل
اعتماد بودن یک رویهی باورساز، برای پذیرش آن به وجهی عقلانی، و
سیستمهای ابطال کنندهی رویههای باورساز، به صورت مقایسهای بین
SP و MP ، و برخی انتقادات در این زمینه بررسی شده است.
بخش بعدی مقاله به دسته بندی انتقادات مربوط به معرفتشناسی
و پدیدارشناسی تجربهی دینی نزد آلستون اختصاص دارد که در هفت
مورد خلاصه شده است.
مهمترین انتقاد بر نظریهی آلستون مبتنی بر تنوع تجارب دینی در
ادیان مختلف است، که در آخرین بخش از مقاله انتقادات مربوطه و
پاسخهای آلستون به آنها ارائه گردیده است.
خلاصه ماشینی:
"در بخش بعدی مقاله، که به توصیف و تبیین نظریهی توجیه آلستون در معرفتشناسی تجربهی دینی اختصاص دارد، اعتمادگرایی، حد قابل اعتماد بودن یک رویهی باورساز، برای پذیرش آن به وجهی عقلانی، و سیستمهای ابطال کنندهی رویههای باورساز، به صورت مقایسهای بین SP و MP ، و برخی انتقادات در این زمینه بررسی شده است.
آلستون استدلال میکند که هیچ برهانی، که مبتلا به دور معرفتی نباشد، برای اثبات قابل اعتماد بودن ادراک حسی وجود ندارد، که این موضوع شامل هر منبع بنیادی دیگر شکل دهندهی باورها، همچون حافظه، عقل و درون نگری (Introspection) نیز میشود.
(Alston, 1999, 181-204) و (Alston, 1993) با این حال آلستون استدلال میکند که برای ما التزام به رویهی شکل دهندهی باورها، براساس تجربهی ادراک حسی، عقلانی است و از آنجا که هیچ بدیل عملی دیگری نیز برای آن وجود ندارد، قابل اعتماد تلقی کردن آن نیز عقلانی است.
(Ibid, 108-109) لذا آلستون معتقد است چون هیچ یک از کوششهای ما برای اثبات قابل اعتماد بودن SP از آسیب دور معرفتی در امان نیست و هیچ رویهی باورساز بنیادی دیگری نمیتواند، به وجهی غیردوری، قابل اعتماد بودن را اثبات کند، در این جا هیچ توجیه معرفتی برای شکلگیری باورها وجود ندارد و باید به دنبال یک نظریهی عملی توجیه باشیم.
آنچه آلستون نتیجه میگیرد، عقلانی تلقی کردن رویهی باور سازی همچون SP و قابل اعتماد بودن خروجیهای آن است، با این که نمیتواند اثبات کند که چنین رویههای باورساز بنیادی یا خروجیهای آنها واقعا قابل اعتماد هستند.
آلستون استدلال میکند «رویهی ادراکی عرفانی مسیحی(CMP)»، شکلی خاص از «رویهی ادراک عرفانی (MP)، میتواند به وجهی عقلانی برگزیده شود، زیرا میتواند در بادی نظر به عنوان پایهای قابل اعتماد برای تشکیل باورهای صادق دربارهی خدا سودمند باشد."