چکیده:
هر سازمانی، همچون افراد و اجتماع از فرهنگی که اختصاص به خودش دارد برخوردار است. فرهنگ
سازمانی میتواند تاثیر عمدهای بر نگرش و انگیزش افراد در سازمان داشته باشد و مفهومی است که به
مدیران کمک میکند کارمندانی با عقاید، سلیقه ها و نظرات متفاوت را در کنار هم و به سمت هدف نهایی
سازمان هدایت کنند. برخلاف آن، محیطی سرشار از خودخواهی و زیر آبزنی منجر به ایجاد جوی مسموم
در میان کارکنان و مدیران شده و در نهایت به ضرر فرد و سازمان تمام میشود. وقتی نیروها، نسبت به
ایدههایی که ممکن است در نهایت به نفع سازمان باشد، تشویق میشوند، اعتمادبه نفس بیشتری پیدا خواهند
کرد. در پژوهش حاضر به کاربردهای فرهنگ سازمانی در مدیریت پرداخته و تاثیر عناصر مختلف فرهنگ
سازمانی در مدیریت بررسی میشود. اجرای موثر مدیریت در سازمان به زیرساخته ای گوناگونی نیاز
دارد که فرهنگ سازمانی یکی از مهمترین آنها است. مدیران حرفهای به کمک مهارتهای مدیریتی و
حرفه ای میتوانند فرهنگ سازمانی را کنترل کرده و کارکنان را به خواست خودشان در مسیر رسیدن به
رشد و اهداف سازمان هدایت کنند. فرهنگ عامل مهمی است که تعیین کننده رویه های مدیریتی میباشد و
بر عملکرد مدیریت تاثیر میگذارد.
خلاصه ماشینی:
همانطور که آثار نظريهپردازان نشان ميدهـد، تا قبل از دو سه دههي پيش، سازمانها ابزارهـاي عقلانـي و مکـانيکي را بـراي ايجـاد هماهنگي، برنامهريزي و کنترل افراد به کار ميبردهاند که اين حاکي از روابط قدرت بين آنها بوده، اما امروزه توجـه بيشـتر بـه جـو و فرهنـگ سازماني لازم اسـت و يکي از مهارتهاي اصلي مديريت را ميتوان همان توجه به فرهنگ، ارزشها و طريقـهي اداره شدن سازمان توسط ارزشها دانست.
دنيسون در زمينه فرهنگ سازماني و اثر بخشي تحقيقي انجام داد و طي مطالعاتش به اين نتيجه رسيد که رابطه مناسب بين استراتژي، محيط و اثربخشي به گونهاي است که بر اساس دو عامل ميزان ثبات يا تغيير محيط سازماني و ميزان تأکيد سازمان بر درون يا بيرون سازمان چهار نوع فرهنگ (ابعاد فرهنگ دنيسون) وجود دارد که عبارتند از فرهنگ انطباقپذيري، فرهنگ ماموريتي، فرهنگ مشارکتي و فرهنگ مبتني بر تداوم رويه (سازگاري).
بر اساس مدل ارائه شده توسط بيگلياردي و همکاران (٢٠١٢) از ميان مولفههاي فرهنگ سازماني که شامل مشارکت، يکپارچگي، انعطافپذيري، ارزشها و هنجارها، ريسکپذيري، جو نوآوري و پشتيباني ميباشد، عنصر يکپارچگي و پشتيباني، تاثير بيشتري بر مديريت تحول دارد: (به تصویر صفحه مراجعه شود) پيشينه تجربي رمضان جهانيان و نرگس ناصر (١٤٠٠) در پژوهشي با عنوان نقش فرهنگ سازماني بر مديريت دانش نشان دادند فرهنگهاي قبيلهاي و کارآفريني بـر تسـهيل اقدامات مديريت دانـش تأثيري مثبت دارند و تأثير فرهنگ بازاري و سلسله مراتبي در اين زمينه منفي است.
فرهنگ سازماني نيز تأثير بسيار مهمي بر موفقيت پروژههاي مديريت دانش دارد که خود عامل بسيار مهمي براي حفظ بقاي سازمان است.
The Relationship between Organizational Culture and Knowledge Management (A Case Study: Isfahan University).
The Relationship between Elements of Organizational Culture and Knowledge Management Case Study: HashemiNejad Hospital in Tehran.