چکیده:
مسئله رجعت از ضروریات مذهب و مکتب تشیع است. رجعت در اصطلاح امامیه به معنای بازگشت گروهی از مومنان حقیقی برای دریافت پاداش و گروهی از معاندان برای رسیدن به عذاب است. پژوهش حاضر با بهرهگیری از گزارشهای مندرج در منابع مختلف روایی و تاریخی، در پی یافتن پاسخ پرسشهایی درباره موضوع رجعت در دوران امامت امام باقر؟ع؟ است. بررسی سیر تاریخی روایات نشان میدهد که اعتقاد به رجعت قبل از امام باقر؟ع؟ به صورت جدی مورد بحث نبود، امّا از دوران آن حضرت در قالب استدلال و گفتوگو مطرح شده است. این روایات براساس ناقل اول روایت به پنج دسته تقسیم میشود که نقلکنندگان اولیه آنها را ابیحمزه ثمالی، جابربن یزید جعفی، زرارة بن اعین، حمران بن اعین و ابیصامت حلوانی تشکیل میدهند. از مجموع شانزده روایتی که از لحاظ سندی و دلالی مورد بررسی قرار گرفت، تنها سه روایت صحیح است و سایر روایات با ضعف سند مواجه بوده و غیرقابل اعتماد هستند. محدث نوری هم با تکیه بر نمونههایی از روایات رجعت که ضعف سندی دارند، ادعا میکند که بخشی از قرآن که درباره ائمه معصومین؟عهم؟ یا دشمنان آنان بوده، حذف شده و اکنون در قرآن فعلی وجود ندارد و همین امر تحریف به نقیصه در قرآن را ثابت میکند.
The issue of return is one of the essentials of Shia religion and school. In the term of Imamiyyah, return means the return of a group of true believers to receive reward and a group of enemies to reach punishment. The present research, using the reports contained in various narrative and historical sources, seeks to find answers to questions about the issue of regression during the Imamate of Imam Baqir (peace be upon him). Examining the historical course of narrations shows that the belief in return was not seriously discussed before Imam Baqir (peace be upon him), but it has been raised in the form of arguments and discussions since the time of that Imam. These narrations are divided into five categories based on the first narrator of the narration, whose primary narrators are Abi Hamzah Samali, Jaber bin Yazid Ju'fi, Zorareh bin Ayan, Homran bin Ayan and Abi Samet Halwani. Out of the total of sixteen narrations that were examined in terms of authenticity and brokering, only three narrations are correct and the other narrations are weak and unreliable. Muhaddith Nouri, relying on examples of narrations of reversion that have weak evidence, claims that a part of the Qur'an that was about the infallible imams, peace be upon them, or their enemies, was deleted and now does not exist in the current Qur'an, and this is a distortion to a deficiency in the Qur'an. It proves the Qur'an.
خلاصه ماشینی:
بررسی سیر تاریخی روایات نشان میدهد که اعتقاد به رجعت قبل از امام باقر؟ع؟ به صورت جدی مورد بحث نبود، امّا از دوران آن حضرت در قالب استدلال و گفتوگو مطرح شده است.
راوی نخست سلسله دوگونه حدیث امام باقر؟ع؟ در موضوع رجعت، ابیحمزه ثمالی (م150ق) است: روایت اول: از امام باقر؟ع؟ در تعیین و تبیین مصداق آیات (إِلَاهُكمْ إِلَاهٌ وَاحِدٌ فَالَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ قُلُوبهُم مُّنكِرَةٌ وَ هُم مُّسْتَكْبرِونَ * لَا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ یعْلَمُ مَا یسِرُّونَ وَ مَا یعْلِنُونَ إِنَّهُ لَا یحُبُّ الْمُسْتَكْبرِینَ( 1 نقل شده که میفرماید: حَدَّثَنِی جَعْفَرُبْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُالْكَرِیمِ بْنُ عَبْدِالرَّحِیمِ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ عَلِی عَنْ مُحَمَّدِبْنِ الْفُضَیلِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِی قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ؟ع؟ یقُولُ فِی قَوْلِهِ فَالَّذِینَ لا یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ یعْنِی أَنَّهُمْ لَا یؤْمِنُونَ بِالرَّجْعَةِ أَنَّهَا حَقٌّ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ یعْنِی أَنَّهَا كَافِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ یعْنِی أَنَّهُمْ عَنْ وَلَایةِ عَلِی مُسْتَكْبِرُونَ لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ یعْلَمُ ما یسِرُّونَ وَ ما یعْلِنُونَ إِنَّهُ لا یحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِینَ عَنْ وَلَایةِ عَلِی وَ قَالَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیةُ هَكَذَا «وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ مَا ذَا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ فِی عَلِی قَالُوا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ»(قمی، 1367ش: ج1، 383؛ بحرانی، 1416ق: ج3، 411؛ قمی مشهدی، 1368ش: ج7، 195؛ نهاوندی، ج3، 571).
سند این روایت«مُحَمَّدُبْنُ الْحُسَینِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ، عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سِنَانٍ، عَنْ عَمَّارِبْنِ مَرْوَانَ، عَنِ الْمُنَخَّلِ بْنِ جَمِیلٍ، عَنْ جَابِرِبْنِ یزِیدَ» با پنج روایت دیگر در موضوع رجعت مشترک است، بنابراین ابتدا راویان واقع شده در سند بررسی و سپس حکم نهایی درباره آن بیان میشود: تقریباً بیشتر رجالیون، منخل بن جمیل را ضعیف و فاسدالعقیده میدانند.