چکیده:
حکمرانی سازمانی برای ایجاد تغییر و اصلاح ساختار سازمانهای دانشمحور امروزی ضروری است، لذا هدف از انجام این پژوهش ارائه چارچوب مفهومی حکمرانی سازمانی است. این پژوهش کاربردی و با روش اسنادی و فراترکیب انجام شده است. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش هفت مرحلهای فراترکیب سندلوسکی و باروسو استفاده شده است. در مجموع 41 منبع برای انجام فراترکیب نهایی انتخاب شدند که 170 کد، 18 مفهوم و 3 مقوله از آنها استخراج و با استفاده از نرمافزار آماری اکسل 2016 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها نشان داد که مولفههای منابع انسانی (ارتباطات، سرمایه اجتماعی، سرمایه فکری، توانمندسازی و اعتمادسازی)، ساختار حکمرانی (رهبری، مدیریت، پاسخگویی، شفافیت، قانونمندی، عدالتمحوری و مشارکتجویی) و ساختار سازمانی (استراتژی، اداره سازمان، فناوری، یادگیری سازمانی، فرهنگ و عملکرد) در حکمرانی سازمانی موثر هستند، همچنین تمام مولفهها ارتباطی متقابل و دوسویه با یکدیگر دارند. طبق چارچوب مفهومی بدست آمده در این پژوهش برای حکمرانی سازمانی، به نظر میرسد توسعه و تقویت ابعاد حکمرانی در سازمانها با توجه به این مولفهها و شاخصها در حکمرانی خوب سازمانی اثرگذار است.
Organizational governance is necessary to create change and reform the structure of today's knowledge-based organizations, so the purpose of this research is to present the conceptual framework of organizational governance. This applied research was done with documentary and meta-synthesis method. Sandelowski and Barroso's seven-step meta-synthesis method has been used for data analysis. A total of 41 sources were selected for the final meta-synthesis, from which 170 codes, 18 concepts and 3 categories were extracted and analyzed using Excel 2016 statistical software. The findings showed that the components of human resources (communication, social capital, intellectual capital, empowerment and trust building), governance structure (leadership, management, accountability, transparency, legality, justice-oriented and participation) search) and organizational structure (strategy, organization administration, technology, organizational learning, culture and performance) are effective in organizational governance, also all components have a mutual and two-way relationship with each other. According to the conceptual framework obtained in this research for organizational governance, it seems that the development and reinforcement of governance dimensions in organizations according to these components and indicators is effective in good organizational governance.
خلاصه ماشینی:
اين نوع از حکمرانيابزار مهمي است که سازمان هـا براي دستيابي به اهداف و استراتژيهاي خود از آن استفاده ميکننـد (کـرودور و سـيفي٢، ٢٠١٧) تـا سازمان را بر اساس آن هدايت ، مديريت ، نظارت و کنترل نمايند (تريکر٣، ٢٠٠٩) اين مفهوم اولين بار در سال ١٩٦٠ توسط ريچارد اِِلس ٤ مطرح شده و بواسطه آن عملکرد و ساختار سياست هاي سـازماني مورد بحث و بررسي قرار گرفت (معمارزاده طهران و همکاران ، ١٣٨٩).
1- Vares 2- Caldwell & Karii 3- DCruz & Noronha 4- Hatamleh & Salameh همچنين بررسي حکمراني سازماني، ابعاد اجتماعي و سياست امنيت اطلاعات در شرکت گاز و نفت مالزي توسط علي و همکاران ١ (٢٠٢٠) نشان داد که حکمراني سازماني نقش مهمي را در ايجاد پيوند اجتماعي کارکنان دارد و پيوند اجتماعي کارکنان نيز در تأمين امنيت اطلاعات مؤثر است .
يافته هاي حاصل از فراترکيب منابع منتشر شده در حوزه حکمراني سازماني نشان داد که اين موضوع از موضوعات جديد در مطالعات دانش مديريت است .
از حيث محتوايي مرور نتايج نشان ميدهد موضوع حکمراني سازماني بيشتر با هدف ايجاد و افزايش پاسخگويي، شفافيت ، سلامت سازماني، مشارکت جويي، عدالت محوري، مسئوليت پذيري، ارتباطات ، ساختار سازماني، اعتمادسازي، صداقت ، کارايي و اثربخشي در سازمان ها به انجام رسيده ، در اين باره نتايج پژوهش هاي معمارزاده طهران و همکاران (١٣٨٩)، عليپور (١٣٩٣)، پارسا جلودارلو (١٣٩٥)، يگانگي و همکاران (١٣٩٥)، غفاري (١٣٩٧)، بيک زاد و زارع ديزج (١٣٩٧)، سيدعامري و همکاران (١٣٩٨)، عزب دفتر و رجبيفرجاد (١٣٩٨)، جمشيدي و همکاران (١٣٩٩)، وارِس (٢٠٠١)، کادوِل و کَري (٢٠٠٥)، دکروز و نورونها (٢٠١٦)، حاتمله و سلامه (٢٠١٧) تأييدگرِ اين ادعا هستند.