چکیده:
فرمانروایی تیموریان هند یا مغولان اعظم (932-1274 هـ.) در دوران بابر و جانشینان او تا پایان فرمانروایی اورنگ زیب (1118 هـ.)، دوران عظمت و شکوه فرمانروایی مسلمانان در هند به شمار میرود. این دوران از لحاظ وجود حکومت قدرتمند مرکزی و نفوذ سیاسی و فرهنگی و تسلط امپراتوری بر سرتاسر هند شمالی و جنوب، بجز بخشی از دکن، تا آن زمان سابقه نداشت. از نظر معماری، بناهای زیادی در مقایسه با ادوار پیشین از دوره تیموریان برجای مانده است. یکی از آثار چشمگیر دورۀ امپراتور شاهجهان (سده 11 هـ.)، بنای باغ شالیمار در لاهور، پایتخت دوم تیموریان، است که به صورت سه طبقه در امتداد هم ساخته شده و دارای استخرها با آبنماهای زیبایی است. آبنمای استخر طبقه دوم، از نظر شکلی و سبک معماری عینا شبیه به یکی از طبقات عمارت عالی قاپوی اصفهان است که به "اتاق موسیقی" شهرت دارد. کارکرد سبکی و هنری حوضچه این آبنما، رازی ناگشوده است، که این مقاله سعی در گشودن آن دارد. شاید هدف از ساخت آن ایجاد طنینی آهنگین در فضای میانه استخر هنگام فروشدن سرریز آب استخر به درون حوضچه آبنما و بالا آمدن آب در آن بوده باشد. نتایج این بررسی، رمزگشایی از کارکرد هنری عناصر معماری ایرانی بکار رفته در طراحی حوضچه باغ شالیمار است. شیوه دسترسی به این نتایج از طریق واکاوی مدارک مکتوب و نیز بهرهگیری از پژوهشی میدانی و بررسی تطبیقی مطالعات انجام شده است.
خلاصه ماشینی:
نتایج این بررسی، رمزگشایی از کارکرد هنری عناصر معماری ایرانی بکار رفته در طراحی حوضچه باغ شالیمار است.
یکی از دورههای پر فراز و نشیب سیاسی و اجتماعی هند که در تحولات فرهنگی و هنری شبه قاره بشدت تاثیر گذار بود و سبکی نو در هنر و معماری شبه قاره پدید آورد، دورۀ فرمانروایی مسلمانان در زمان امپراتوری قدرتمند مغولان اعظم (سلطنت: 932-1274 هـ.
پرسشی که ذهن را مشغول می کند اینست که وجود عناصر کاملاً مشابه در طراحی اتاق موسیقی عمارت عالی قاپو در اصفهان چرا عیناً در نمای دیواره حوضچه کاخ-باغ شالیمار لاهور و احتمالا در یکی از بناهای ردفورت (قلعه سرخ) در شهر آگرا تکرار شده است.
اشارهای کوتاه به نتایج مناسبات سیاسی و فرهنگی گسترده بین دو کشور ایران و شبهقاره هند در دوره مورد بحث در رابطه با مهاجرت هنرمندان و معماران و دانشمندان ایرانی به شبه قاره هند و انتقال همان عناصر فرهنگی و هنری زمان خود به هند در تکمیل فرضیه پیشنهادی مؤثر خواهد بود.
از این جهت، به نظر می رسد به دلیل کمبود اطلاعات درباره کاربرد هنری این اتاق و نبودن هیچ کتیبه ای در محل و نیز عدم آثار فرهنگی در رابطه با اتاق مورد بحث و سکوت منابع مکتوب در زمینه هنر و معماری طبقه آخر بنای عالی قاپو، در حال حاضر نمیتوان به نتیجه گیری منطقی رسید و تنها باید به توجیه گفته شده در بالا بسنده کرد.
(2001), The New Cambridge History of India; UK: Cambridge University Press, pp.