چکیده:
مروارید، متخلص به بیانی کرمانی، و حسامالدین- شهابالدین عبدالله خویی هر دو از دبیران مشهور قرون هشتم و نهم هجری بودند، حسامالدین خویی شیوههای مختلف دبیری، اعم از مخاطبات و غیره را سرلوحهی خود قرار داده و بسیاری را به نثر بیان نموده است درحالیکه شهابالدین مروارید مخاطبات را بهصورت رباعیات زیبایی آورده است. مخاطبات حسامالدین و مخاطبات مروارید - که برای سرفصلنامهها کاربرد داشت - بهعنوان یک شیوه ادبی شناخته شد هدف آنها آموزش فن دیری به دبیران و مترسلان بود. این مقاله یک پژوهش بنیادی است که به روش استنادی و کتابخانهای گردآوریشده است. نگارنده بر آن است تا با بررسی و مقایسه خطابههای هر یک از دبیران، شیوهی نامهنگاری را در آن روزگار معرفی و ارزش طبقات اجتماعی و فرهنگی را بشناساند.
نگارنده در این پژوهش تلاش کرده تا بهوسیله مخاطبهها که به اقتضای اوضاع فرهنگی و اجتماعی زمان خویش به رشته نظم و نثر کشیده شده به شیوه و فرهنگ نامهنگاری و ابداعات این دو ادیب در خصوص رسالهنویسی اشاره کند.
خلاصه ماشینی:
خواهی تو امیددار، خواهی نومید, , من خود ز کَرم دست ندارم جاوید مُنفک نشود رشحهی جود از دریا, , زایل نشود لمعه نور از خورشید (همان، همان) و در پاسخ نامهای که به او نوشتهاند و در آن اظهار صدق و نیاز کرده است، باید چنین رباعی، در صدرنامه بنویسد: آورد صحیفهای ز نزدِ تو، رسول, , بوسید زمین و شد به خدمت مشغول مضمونِ صحیفه بود چون صدق و نیاز, , شد صدق تو باور و نیاز تو قبول (همان:۷۵) و اگر بنا باشد که به ملازمي هُشدار دهد که پا از مرحله وفاداری بیرون نگذارد، باید رباعی ذیل را خطاب به او بنویسد: ای یافته رَه به سوی بخت جاوید, , وَای از نظر قبول ما جُسته نوید بیرون منه از راه وفا، پای طلب, , کوته مکن از دامن ما، دستِ امیر (همان، همان) به اهل الله و درویشان چنان که گذشت، در صنف دوم مخاطبات، «خطاب به مشایخ کبار» را آورده است و این صنف، بعد از صنف اول، طبقه دوم، یعنی نایب و مُشرف و حتی بعد از تُجّار، قرار دارند، در حالیکه با توجه به اوضاع زمانه و ارج ومقام عارفان و مشایخ در قرن نهم و دهم، خطابِ آنان بعد از خطاب به سلاطين آمده است.