چکیده:
مهمترین عوالم خلقی و گستردهترین تعینات کونیه، عالم عقل یا عالم ارواح است. شناخت این عالم بهجهت درجه تجرد ویژهاش برای اذهان معمولی که تجرد مثالی آنها نیز کامل نیست چندان میسور نیست و به سلوک علمی و عملی خاصی نیاز دارد. وصول به این عالم در متون حکمی و عرفانی اندیشمندان اسلامی مورد بحث بوده است. تحلیلهای فلسفیِ مشائی و حتی اشراقی در این وادی چندان دقیق نبوده و در حکمت متعالیه بر آن خرده گرفتهاند. حکمت متعالیه با تبیین حرکت جوهری نفس و صیروت وجودی آن تا وصول به وجود لِلمُدرِکِ عقل فعال و اتحاد با آن و با دیگر عقول در مراتب طولی و شمول و جمعیت یافتن نسبت به مراتب ما دون، وصول به عالم عقل را معنا نموده است. در عرفان اسلامی نیز نفس با تلبس به احوال متعاقب در طی سلوک الی الله از قیودات و احکام به ودیعت گرفته در معراج ترکیب، منسلخ گشته و به سوی بساطت و کلیّت خویش پیش میرود تا آنکه با همه عقول و ارواح قدسی متحد میگردد. این دو تحلیل روح واحدی دارند؛ بهطوری که میتوان گفت آنچه عارف با شهودات خود از معنای وصول به عالم ارواح بهدست داده است، در حکمت متعالیه صورت برهانی به خود گرفته است.
One of the most significant realms of creation and the broadest determinations of the universe is the realm of intelligence or the world of spirits. Due to its special degree of incorporeality, understanding this realm is not quite possible for ordinary minds whose ideal incorporeality has not yet attained perfection. It requires a particular scientific and practical wayfaring. Attainment to this realm has been a topic of discussion in philosophical and mystical texts of Muslim scholars. Philosophical analyses based on Peripatetic philosophy and the philosophy of Illumination have not been particularly precise in this regard, and are subject to criticism in transcendent philosophy. Transcendent philosophy defines the attainment to the realm of intelligence by elaborating the substantial motion of the soul and its existential transformation until reaching the perceiving active intellect, uniting with it as well as the other levels of intellect in the hierarchical order and being inclusive of the subordinate levels. In Islamic mysticism too, the soul embarks on a spiritual journey towards God, progressively assuming various states and shedding the confines of restrictions and regulations acquired in compound ascension (Miʿraj-i Tarkibi) along the way. It, then, proceeds towards its simplicity and totality until it unites with all intellects and holy souls. Both of these analyses have a single essence and it could be concluded that the meaning of attainment to the world of spirits the mystic has arrived at through spiritual experiences, is presented in a demonstrative manner in transcendent philosophy.
خلاصه ماشینی:
لذا قيصری عقل اول (يا قلم اعلی)، ارواح کمّل و افراد را از ارواح مهيّمه بهشمار آورده 1 و همه را در يک صفّ قرار داده است و اين ازآنروست که همگی بیواسطه از حقتعالی فيض دريافت میکنند و هيچيک واسطه برای ديگری نيست؛ اگرچه ديگر صفوف ملائکه کمالات وجودی خويش را بهواسطه عقل اول که واسطه تدوين و تسطير است بهدست میآورند (قيصری، 1375، ص850) و اولين آنها لوح محفوظ است.
وصول به عالم عقل در حکمت اشراق شيخ اشراق نيز به تبع ابن سينا اتحاد نفس ناطقه با عقل فعال را نقادی کرده و اتحاد به معنای صيرورت دو چيز به يک چيز را منحصر در سه مورد اتصال (مانند پيوستگی دو آب به يکديگر)، امتزاج (مانند امتزاج آب و شير و يا امتزاج سرکه و شيره انگور که سکنجبين میشود) و ترکيب مجموعی (مانند مخلوطی از شن و ماسه) دانست که هيچيک اتحاد واقعی نيست (سهروردی، 1375، ج1، ص474-475).
وی سخنان شيخ اشراق را درباره فنا و اتحاد عقلی نيز نادرست شمرده و بر پايه مبانی حکمت متعاليه به معنای صيرورت و انقلاب وجودی و حرکت ذاتی به سوی غايت آن تفسير کرد و اتحاد نفس ناطقه را با وجود للمُدرِکِ عقل فعال (نه وجود فی نفسه و لنفسه آن) دانست (همان، ج9، ص140؛ همو، 1354، ص356): 1 اين موضوع را نگارنده در مقالهای با عنوان «اصناف انوار تابان بر اخوان تجريد در انديشه شيخ اشراق» به تفصيل مطرح کرده است (حسن زاده کريم آباد، داود؛ معلمی، حسن،1396، ص60-77).